resoluble

/riːˈsɑːljəbəl//rɪˈzɒljʊbl/

قابل تفکیک، تجزیه پذیر، حل شدنی، فروکافت پذیر، تفکیک پذیر، واگشودنی، تجزیه شدنی، تحلیل رفتنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resolubility (n.), resolubleness (n.)
• : تعریف: capable of being resolved.
صفت ( adjective )
• : تعریف: that can be redissolved.

پیشنهاد کاربران

بپرس