resistless

/rɪˈzɪstləs//rɪˈzɪstləs/

غیر قابل مقاومت، تاب نیاوردنی، ایستادگی ناپذیر، مقاومت ناپذیر، عاری از نیروی مقاومت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resistlessly (adv.), resistlessness (n.)
(1) تعریف: not capable of being resisted; irresistible.

(2) تعریف: unresisting; powerless to resist.

جمله های نمونه

1. Be his Banner unconquered, resistless his spear.
[ترجمه گوگل]بیرق او باش تسخیر نشده، مقاومت در برابر نیزه او
[ترجمه ترگمان]اقای بنر پیروز شد و با نیزه او مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The world economic integration has became a resistless trend because of the economic inevitability and the humanity basis.
[ترجمه گوگل]یکپارچگی اقتصادی جهان به دلیل اجتناب ناپذیری اقتصادی و اساس انسانیت به یک روند بی‌مقاوم تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی اقتصادی جهان به دلیل اجتناب ناپذیر بودن اوضاع اقتصادی و انسانیت به یک روند غیرقابل مقاومتی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It all seems so resistless. Sometimes we even want to throw ourselves over the span into oncoming reciprocation because it is all so depressing and we know that we can't overthrow our own governments.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همه چیز بسیار بی مقاومت است گاهی اوقات ما حتی می‌خواهیم خودمان را به سمت اقدامات متقابل پیش رو بیندازیم، زیرا همه چیز بسیار ناامیدکننده است و می‌دانیم که نمی‌توانیم دولت‌های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه ترگمان]همه چیز بسیار سرکش به نظر می رسد بعضی اوقات ما حتی می خواهیم خود را به مسیری سوق دهیم که در حال برخورد است، زیرا همه این همه افسرده کننده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must act with so rapid and resistless a purpose in one direction, that our vices will necessarily trail behind.
[ترجمه گوگل]ما باید با هدفی چنان سریع و بی‌مقاوم در یک جهت عمل کنیم که رذیلت‌های ما لزوماً پشت سر بگذارند
[ترجمه ترگمان]ما باید با چنان سریع و مقاومت ناپذیر در یک جهت حرکت کنیم که عیب و ایراد ما در پشت سر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sincerity has such resistless charms ; she oft the fiercest of our foes disarms.
[ترجمه گوگل]اخلاص چنین جذابیت های مقاومت ناپذیری دارد او اغلب خشن ترین دشمن ما خلع سلاح می کند
[ترجمه ترگمان]Sincerity این فریبندگی غیرقابل مقاومت را دارد؛ او اغلب اوقات fiercest دشمنان ما را به ستوه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The grain seemed impelled with a force of its own, a resistless, huge force.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که دانه با نیرویی از خود، نیرویی بی‌مقاوم و عظیم، رانده شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که غلات با نیرویی از نیروی خود، مقاومت ناپذیر و مقاومت ناپذیر به حرکت درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Economic globalization is the most basic characteristic of the international economy develops, and the resistless tide of history.
[ترجمه گوگل]جهانی شدن اقتصادی اساسی ترین ویژگی اقتصاد بین الملل است که در حال توسعه است و جزر و مد بی مقاومت تاریخ است
[ترجمه ترگمان]جهانی شدن اقتصادی، اساسی ترین ویژگی اقتصاد بین الملل، و موج سرکش تاریخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The video packet encoded by block-based prediction encoding standard is very resistless to transmission over the packet-switched network and Internet.
[ترجمه گوگل]بسته ویدئویی کدگذاری شده توسط استاندارد رمزگذاری پیش‌بینی مبتنی بر بلوک در برابر انتقال از طریق شبکه سوئیچ بسته‌ای و اینترنت بسیار مقاوم است
[ترجمه ترگمان]بسته ویدیویی کدگذاری شده توسط استاندارد کدگذاری مبتنی بر بلوک، بسیار سرکش است تا بر شبکه تغییر یافته و اینترنت انتقال یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It seems there had been an election; a signal victory had been won; the city had been swept back into line by a resistless besom of ballots.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد انتخاباتی بوده است یک پیروزی سیگنال به دست آمده بود شهر توسط توده ای بی مقاومت از برگه های رای دوباره به خط کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک انتخابات بود؛ یک نشانه پیروزی در آن پیروز شده بود؛ شهر توسط یک دسته جارو برقی غیرقابل مقاومتی به صف کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• irresistible, impossible to resist; not resisting, not presenting opposition

پیشنهاد کاربران

بپرس