resistant

/rəˈzɪstənt//rɪˈzɪstənt/

معنی: پایدار، خود سر، مقاوم
معانی دیگر: مخالف، ایستا، تاب آور، پایا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resistantly (adv.)
• : تعریف: capable of or giving resistance.
متضاد: compliant, nonresistant, susceptible
مشابه: averse, negative, reluctant, repellent

- The invaders came, but the people were resistant and took up arms against them.
[ترجمه گوگل] مهاجمان آمدند، اما مردم مقاومت کردند و علیه آنها اسلحه به دست گرفتند
[ترجمه ترگمان] مهاجمان وارد شدند، اما مردم مقاومت کردند و در برابر آن ها سلاح به دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. heat resistant
گرما پایا،مقاوم در برابر حرارت

2. Mosquitoes are becoming resistant to insecticides.
[ترجمه گوگل]پشه ها در برابر حشره کش ها مقاوم می شوند
[ترجمه ترگمان]پشه ها در برابر حشره کش ها مقاوم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These bacteria have mutated into forms that are resistant to certain drugs.
[ترجمه گوگل]این باکتری ها به اشکالی جهش یافته اند که در برابر برخی داروها مقاوم هستند
[ترجمه ترگمان]این باکتری ها به شکل هایی شکل داده اند که در برابر داروهای خاص مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A healthy diet creates a body resistant to disease.
[ترجمه گوگل]یک رژیم غذایی سالم بدنی مقاوم در برابر بیماری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی سالم، بدن مقاوم در برابر بیماری را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The more pesticides are used, the more resistant the insects become so the more pesticides have to be used. It's a vicious circle.
[ترجمه گوگل]هرچه آفت‌کش‌ها بیشتر استفاده شود، حشرات مقاوم‌تر می‌شوند، بنابراین باید از آفت‌کش‌های بیشتری استفاده شود این یک دور باطل است
[ترجمه ترگمان]The بیشتری مورد استفاده قرار می گیرند، تعداد بیشتری از حشرات به این صورت هستند که آفت کش ها بیشتری باید مورد استفاده قرار گیرند این یک چرخه معیوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They imposed their government by force on the resistant population.
[ترجمه گوگل]آنها حکومت خود را به زور بر جمعیت مقاوم تحمیل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دولت خود را به زور بر علیه مردم مقاوم وضع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Microfibre fabrics are both water resistant and windproof.
[ترجمه گوگل]پارچه های میکروفیبر هم ضد آب و هم ضد باد هستند
[ترجمه ترگمان]پارچه های microfibre هم مقاوم و هم مقاوم در برابر آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This new type of infection is resistant to antibiotics.
[ترجمه گوگل]این نوع جدید عفونت به آنتی بیوتیک ها مقاوم است
[ترجمه ترگمان]این نوع جدید از عفونت در برابر آنتی بیوتیک ها مقاوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some infections are now resistant to drugs.
[ترجمه گوگل]برخی از عفونت ها در حال حاضر به داروها مقاوم هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از عفونت در حال حاضر در برابر مواد مخدر مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many pests are resistant to the insecticide.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آفات به حشره کش مقاوم هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آفات در برابر حشرات حشره کش مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why are you so resistant to change?
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر در برابر تغییر مقاومت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا شما این قدر در برابر تغییر مقاومت می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many managers are resistant to change.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مدیران در برابر تغییر مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مدیران نسبت به تغییر مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Old varieties of rose can be less resistant to diseases.
[ترجمه گوگل]گونه های قدیمی گل رز می توانند مقاومت کمتری در برابر بیماری ها داشته باشند
[ترجمه ترگمان]گونه های کهن رز می توانند نسبت به بیماری ها کم تر مقاوم باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some people are very resistant to the idea of exercise.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد در برابر ایده ورزش بسیار مقاوم هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم نسبت به ایده ورزش بسیار مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The durable high-impact plastic case is water resistant to 100 feet.
[ترجمه گوگل]کیس پلاستیکی با ضربه بالا تا عمق 100 فوتی مقاوم در برابر آب است
[ترجمه ترگمان]یک مورد پلاستیک موثر با سطح بالا برابر با ۱۰۰ فوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

مقاوم (صفت)
resistant, persistent, opposing, insistent, refractory, resisting, renitent

تخصصی

[شیمی] مقاوم
[عمران و معماری] مقاوم
[مهندسی گاز] مقاوم، پایدار

انگلیسی به انگلیسی

• opposed, resisting; immune to the effects of
people who are resistant to something are opposed to it and want to prevent it; a formal word.
if something is resistant to something else, it is not harmed by it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

resistant ( adj ) ( rɪˈzɪstənt ) e. g. fire - resistant materials. plants that are resistant to disease. Elderly people aren't always resistant to change. resistance ( n )
resistant
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resist
اسم ( noun ) : resistance / resistivity / resister / resistor
صفت ( adjective ) : resistant / resistible / resistive
قید ( adverb ) : _
در مقابل against
مقاوم
سخت
بادوام
چیزی که تحت هر شرایطی وضعیتش را حفظ کرده ( تغییر نکرده )
ضد چیزی بودن و جلوگیری از اتفاق افتادنش.

بپرس