فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resists, resisting, resisted
حالات: resists, resisting, resisted
• (1) تعریف: to actively oppose or strive against.
• مترادف: oppose
• متضاد: accept, tolerate
• مشابه: antagonize, combat, counter, cross, defy, fight
• مترادف: oppose
• متضاد: accept, tolerate
• مشابه: antagonize, combat, counter, cross, defy, fight
- The workers are resisting the new rules.
[ترجمه گوگل] کارگران در برابر قوانین جدید مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان] کارگران در برابر قوانین جدید مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارگران در برابر قوانین جدید مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police claim that the man resisted arrest.
[ترجمه گوگل] پلیس مدعی است که این مرد در مقابل دستگیری مقاومت کرده است
[ترجمه ترگمان] پلیس مدعی است که این مرد در برابر دستگیری مقاومت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس مدعی است که این مرد در برابر دستگیری مقاومت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The underground group did what they could to resist the occupation government.
[ترجمه زیام] گروه زیر زمینی آنچه را که را که در توان داشت در برابر دولت اشغالگر انجام داد|
[ترجمه گوگل] گروه زیرزمینی هر چه در توان داشت برای مقاومت در برابر دولت اشغالگر انجام داد[ترجمه ترگمان] گروه زیرزمینی آنچه را که آن ها توانستند در برابر دولت اشغالگر مقاومت کنند انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to withstand the action or onslaught of.
• مترادف: repel, withstand
• متضاد: submit, yield
• مشابه: counter, counteract, foil, frustrate, stave off, thwart, weather
• مترادف: repel, withstand
• متضاد: submit, yield
• مشابه: counter, counteract, foil, frustrate, stave off, thwart, weather
- The raincoat is made out of fabric that resists water.
[ترجمه مریک] بارانی ( لباس ) از پارچه ای ساخته شده که دربرابر آب مقاوم است|
[ترجمه گوگل] کت بارانی از پارچه ای ساخته شده است که در برابر آب مقاوم است[ترجمه ترگمان] بارانی از پارچه ایجاد شده است که در برابر آب مقاومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The milk is treated with chemicals to resist spoiling.
[ترجمه زیام] به شیر برای مقاومت در برابر فاسد شدن مواد شیمیایی اضافه شده است|
[ترجمه گوگل] شیر با مواد شیمیایی درمان می شود تا در برابر فساد مقاومت کند[ترجمه ترگمان] شیر با مواد شیمیایی برای مقاومت در برابر فاسد شدن درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The king's soldiers could no longer resist the forces of the invading army.
[ترجمه سعید] سربازان پادشاه، بیش از این نمی توانند در برابر نیروهای مهاجم ایستادگی کنند.|
[ترجمه گوگل] سربازان شاه دیگر نتوانستند در برابر نیروهای ارتش مهاجم مقاومت کنند[ترجمه ترگمان] سربازان پادشاه دیگر نمی توانستند در برابر نیروهای ارتش تجاوز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to keep from surrendering to or from giving in to one's desire for.
• متضاد: capitulate, succumb, surrender
• مشابه: abstain from, eschew, forbear, forgo, keep from, refrain from, repel, withstand
• متضاد: capitulate, succumb, surrender
• مشابه: abstain from, eschew, forbear, forgo, keep from, refrain from, repel, withstand
- I cannot resist potato chips if there is a bowl in front of me.
[ترجمه گوگل] اگر کاسه ای جلوی من باشد نمی توانم در برابر چیپس های سیب زمینی مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان] اگه یه کاسه جلوی من باشه نمیتونم در برابر سیب زمینی مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگه یه کاسه جلوی من باشه نمیتونم در برابر سیب زمینی مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He resisted the temptation to say something sarcastic to this pompous woman.
[ترجمه گوگل] او در برابر وسوسه گفتن سخنی کنایه آمیز به این زن پر زرق و برق مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] او در برابر وسوسه مقاومت در برابر این زن مغرور مقاومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در برابر وسوسه مقاومت در برابر این زن مغرور مقاومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although her urge to confide was strong, she resisted telling him everything.
[ترجمه گوگل] اگرچه اصرار او برای رام گذاری قوی بود، اما در برابر گفتن همه چیز به او مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] با آن که میل داشت به او اعتماد کند، مقاومت کرد و همه چیز را به او گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با آن که میل داشت به او اعتماد کند، مقاومت کرد و همه چیز را به او گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: resistingly (adv.), resister (n.)
مشتقات: resistingly (adv.), resister (n.)
• : تعریف: to assert oneself in opposition.
• مترادف: oppose
• متضاد: accommodate, comply, cooperate, submit, surrender
• مشابه: balk, defend, fight, protest, repel, withstand
• مترادف: oppose
• متضاد: accommodate, comply, cooperate, submit, surrender
• مشابه: balk, defend, fight, protest, repel, withstand
- If the enemy invades our country, we will resist with all our might.
[ترجمه گوگل] اگر دشمن به کشور ما حمله کند با تمام توان مقاومت می کنیم
[ترجمه ترگمان] اگر دشمن به کشور ما حمله کند، با تمام قدرت ما مقاومت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر دشمن به کشور ما حمله کند، با تمام قدرت ما مقاومت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید