residual

/rəˈzɪdʒuːəl//rɪˈzɪdjʊəl/

معنی: ته نشین، وابسته به رسوب یا باقیمانده، رسوبی، باقی مانده، پس مانده
معانی دیگر: وابسته به ته مانده یا باقیمانده، تفاله ای، پسماند، (جمع) پاداش بازیگر (بابت هر تکرار نمایش یا فیلم و غیره)، (زمین شناسی) رجوع شود به: monadnock

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: remaining behind as a residue; left over.
مشابه: remnant
اسم ( noun )
مشتقات: residually (adv.)
(1) تعریف: a substance or quantity that remains after a process has been completed.

(2) تعریف: (usu. pl.) an additional payment made to a performer upon the repeated use of recorded material.

جمله های نمونه

1. Reluctant to lose residual temperature, forgetting the scar is still in pain.
[ترجمه گوگل]عدم تمایل به از دست دادن دمای باقیمانده، فراموش کردن جای زخم همچنان درد دارد
[ترجمه ترگمان]بی علاقه به از دست دادن درجه حرارت باقی مانده، فراموش کردن جای زخم هنوز درد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I still felt some residual bitterness ten years after my divorce.
[ترجمه وحید] با گذشت ده سال از طلاقم، هنوز مقداری احساس ناراحتی دارم
|
[ترجمه گوگل]هنوز ده سال پس از طلاقم کمی تلخی باقی مانده را احساس می کردم
[ترجمه ترگمان]هنوز ده سال از طلاق من باقی مونده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are still a few residual problems with the computer program.
[ترجمه گوگل]هنوز چند مشکل باقی مانده در برنامه کامپیوتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز چند مشکل باقی مانده در برنامه کامپیوتری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is because shareholders are residual claimants to the value of the firm.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که سهامداران مدعی باقی مانده ارزش شرکت هستند
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که سهامداران مدعی ارزش شرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They told a jury Tuesday of these residual symptoms after assaults by Richard Allen Davis.
[ترجمه گوگل]آنها سه شنبه به هیئت منصفه از این علائم باقیمانده پس از حمله توسط ریچارد آلن دیویس گفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها سه شنبه بعد از حمله ریچارد آلن دیویس به هیات منصفه گفتند که این علائم باقیمانده را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Residual scenes from dreadful other memories play like lice inside veins I hardly dare look on as mine.
[ترجمه گوگل]صحنه‌های باقی‌مانده از خاطرات وحشتناک دیگر مانند شپش در رگ‌ها بازی می‌کنند که من به سختی جرأت می‌کنم به آن‌ها نگاه کنم
[ترجمه ترگمان]صحنه های وحشتناک دیگری از خاطرات وحشتناک دیگر مثل شپش در رگ هایم جریان دارد و به سختی می توانم به آن نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In plexuses with amyloid deposits, some residual ganglion cells showed degenerative changes.
[ترجمه گوگل]در شبکه‌های دارای رسوبات آمیلوئید، برخی از سلول‌های گانگلیونی باقیمانده تغییرات دژنراتیو را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]در plexuses با رسوبات amyloid، برخی از سلول های ganglion باقی مانده، تغییرات فاسد کننده را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the end of the lease term, the residual value of the asset will belong to the lessee.
[ترجمه گوگل]در پایان مدت اجاره، ارزش باقیمانده دارایی متعلق به مستاجر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در پایان دوره اجاره، مقدار باقیمانده دارایی به the تعلق خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In pregnancy and obesity, increased fasting and postprandial residual gall bladder volumes are associated with increased risk of gall stone formation.
[ترجمه گوگل]در بارداری و چاقی، افزایش حجم باقیمانده کیسه صفرا ناشتا و پس از غذا با افزایش خطر تشکیل سنگ صفرا مرتبط است
[ترجمه ترگمان]در دوران بارداری و چاقی، افزایش روزه و کیسه صفرا باقیمانده همراه با افزایش خطر تشکیل سنگ صفرا همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Considerable excess residual variation was found in the rate of sickness absence for short spells.
[ترجمه گوگل]تغییرات باقی مانده بیش از حد قابل توجهی در میزان غیبت بیماری برای طلسم های کوتاه یافت شد
[ترجمه ترگمان]تنوع اضافی قابل توجهی در میزان غیبت بیماری برای طلسم های کوتاه یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is much residual truth in these popular conceptions and we shall find them useful, subject to some refinement.
[ترجمه گوگل]حقیقت باقیمانده زیادی در این تصورات رایج وجود دارد و ما آنها را مفید خواهیم یافت، مشروط به برخی اصلاحات
[ترجمه ترگمان]در این مفاهیم رایج چیزهای بسیار باقی مانده وجود دارد و ما آن ها را برای برخی پالایش مفید خواهیم یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The residual plutonium is apparently being held in the form of highly radioactive waste.
[ترجمه گوگل]پلوتونیوم باقیمانده ظاهراً به شکل زباله های بسیار پرتوزا نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]پلوتونیوم باقیمانده ظاهرا به شکل ضایعات رادیو اکتیو بالا نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The residual stress so created enables the bond to release the grains at predetermined stress levels.
[ترجمه گوگل]تنش پسماند ایجاد شده پیوند را قادر می سازد تا دانه ها را در سطوح تنش از پیش تعیین شده آزاد کند
[ترجمه ترگمان]فشار باقی مانده به صورت ایجاد شده اجازه می دهد تا پیوند با سطوح استرس از پیش تعیین شده آزاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Left A fifth-order residual gravity map has been enhanced by the removal of the regional field to accentuate short wavelength anomalies.
[ترجمه گوگل]سمت چپ نقشه گرانش باقیمانده مرتبه پنجم با حذف میدان منطقه ای برای برجسته کردن ناهنجاری های طول موج کوتاه بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]چپ یک نقشه گرانش باقیمانده به ترتیب با حذف میدان منطقه ای برای برجسته کردن ناهنجاری های طول موج کوتاه افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These fixed negative charges attract a layer of residual positively charged ions which are free to move within the water.
[ترجمه گوگل]این بارهای منفی ثابت لایه ای از یون های با بار مثبت باقیمانده را جذب می کنند که آزادانه در داخل آب حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]این باره ای منفی ثابت یک لایه از یون های مثبت باقیمانده را به خود جذب می کنند که آزاد هستند تا درون آب حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ته نشین (اسم)
residual, alluvium, sediment, tartar, deposit, residue, lees, dreg

وابسته به رسوب یا باقیمانده (اسم)
residual

رسوبی (صفت)
alluvial, sedimentary, residual, residuary

باقی مانده (صفت)
residual, residuary, extant, remaining, relict

پس مانده (صفت)
residual

تخصصی

[شیمی] باقیمانده، ته مانده
[عمران و معماری] باقیمانده - مانده - پسماند
[مهندسی گاز] باقیمانده، رسوبی
[زمین شناسی] بر جای مانده، پس مانده، ته نشین
[نساجی] رسوب شده - رسوبی - رسوب دار
[ریاضیات] بازمانده، باقیمانده، مانده، مانده ای، باقیمانده ای
[پلیمر] باقی مانده، پسماند
[آمار] مانده , باقیمانده

به انگلیسی

• remainder; something left over; royalties paid to a performer or director or a writer (for repeated use of a movie, play, radio or television commercial in which the performer appears); positive or negative numerical difference between 2 numbers
of or relating to a remainder; of a resedue; leftover, remaining, left as a residue; remaining after the largest quantity or part has been subtracted or has gone
residual is used to describe what remains of something when most of it has gone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مازاد. اضافی، زاید
ته مانده
بازیافت
در روانشناسی دوره ی قبل از دوره فعال اسکیزوفرنی را *مرحله ی باقی مانده ( residual ) میگویند
ماندگار
دامپزشکی و علوم دامی
پسمانده، باقی مانده، بقایا
به جا مانده
باقیه ای ( نوعی اسکیزوفرنی در روانشناسی )
مابه التفاوت
حقوق: ذکر نشده
Residual powers: اختیارات ذکر نشده
Residual stresse تنش پسماند
یک اصطلاح مهندسی مواد و متالورژی
عدم رفع
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما