residential

/ˌrezəˈdent͡ʃl̩//ˌrezɪˈdenʃl̩/

معنی: محلی، قابل سکنی، مسکونی، وابسته به اقامت
معانی دیگر: وابسته به خانه و خانواده، وابسته به ساکنان دایم، اقامتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: residentially (adv.)
(1) تعریف: of or relating to residence, a residence, or residences.

(2) تعریف: used for residence.

- a residential hotel
[ترجمه گوگل] یک هتل مسکونی
[ترجمه ترگمان] یک هتل مسکونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. residential and commercial property
املاک مسکونی و تجاری

2. residential neighborhoods around the railway station
محله های مسکونی اطراف ایستگاه راه آهن

3. a residential hotel
هتلی که مشتریان آن ماندگار هستند (مانند پانسیون)

4. the new residential districts are all plotted out
همه ی بخش های مسکونی جدید مساحی و قطعه بندی شده اند.

5. The town is a residential suburb.
[ترجمه گوگل]این شهر یک حومه مسکونی است
[ترجمه ترگمان]این شهر حومه شهر مسکونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The department is responsible for the provision of residential care services.
[ترجمه گوگل]این بخش مسئول ارائه خدمات مراقبت های اقامتی است
[ترجمه ترگمان]این دپارتمان مسئول تهیه خدمات مراقبت از مسکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To say that all motorists speed in residential areas is overstating the case.
[ترجمه گوگل]اینکه بگوییم سرعت همه رانندگان در مناطق مسکونی اغراق آمیز است
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که همه رانندگان در مناطق مسکونی بیش ترین سرعت را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inner residential areas don't have many green spaces.
[ترجمه گوگل]مناطق مسکونی داخلی فضای سبز زیادی ندارند
[ترجمه ترگمان]مناطق مسکونی درونی فضای سبز زیادی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The land is currently zoned for residential use.
[ترجمه گوگل]زمین در حال حاضر برای کاربری مسکونی پهنه بندی شده است
[ترجمه ترگمان]این زمین در حال حاضر برای استفاده مسکونی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They should be in residential care but there are no places available.
[ترجمه گوگل]آنها باید در مراکز اقامتی باشند اما هیچ مکان در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]آن ها باید در بخش مسکونی باشند اما هیچ جایی در دسترس نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Training involves a two-year residential course.
[ترجمه گوگل]آموزش شامل یک دوره اقامتی دو ساله است
[ترجمه ترگمان]آموزش شامل یک دوره اقامت دو ساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hotel is situated in a peaceful residential neighbourhood .
[ترجمه گوگل]این هتل در یک محله مسکونی آرام واقع شده است
[ترجمه ترگمان]این هتل در یک منطقه مسکونی صلح آمیز واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is her second season offering residential courses for all-comers.
[ترجمه گوگل]این دومین فصل او است که دوره‌های اقامتی را برای همه افراد وارد ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این دومین فصل است که دوره های اسکان برای همه را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I often go on residential summer courses.
[ترجمه گوگل]من اغلب در دوره های تابستانی مسکونی می روم
[ترجمه ترگمان]من اغلب به دوره های آموزشی تابستانی می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You must satisfy the residential qualifications to get a work permit.
[ترجمه گوگل]برای دریافت مجوز کار باید شرایط اقامتی را داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما باید شرایط اقامتی برای کسب اجازه کار را برآورده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Design for residential areas gets three percent; speed reduction measures less than one percent.
[ترجمه گوگل]طراحی برای مناطق مسکونی سه درصد می شود کاهش سرعت کمتر از یک درصد است
[ترجمه ترگمان]طراحی برای مناطق مسکونی ۳ درصد و کاهش سرعت کم تر از یک درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Between 1979 and 1986 the number of private residential homes in Great Britain increased by an average of 1 1 percent a year.
[ترجمه گوگل]بین سال‌های 1979 و 1986 تعداد خانه‌های مسکونی خصوصی در بریتانیای کبیر به طور متوسط ​​1 1 درصد در سال افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۶ تعداد خانه های مسکونی خصوصی در بریتانیای کبیر به طور متوسط ۱ درصد در سال افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلی (صفت)
native, vernacular, territorial, autochthonal, local, residential, autochthonous

قابل سکنی (صفت)
residential, habitable, inhabitable

مسکونی (صفت)
residential

وابسته به اقامت (صفت)
residential

تخصصی

[عمران و معماری] مسکونی

انگلیسی به انگلیسی

• suited for residence, intended for inhabitation; pertaining to residence; occupied with homes
a residential area contains houses rather than offices or factories.
a residential institution is one where you can live while you are studying or being cared for there.

پیشنهاد کاربران

1. مسکونی 2. اقامتی. شبانه روزی 3. مقیم
مثال:
a residential section of the capital.
یک ناحیه ی مسکونیِ پایتخت
سکنی گزینی
⭕️🅥🅔🅡🅑
reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
resident = ساکن
residence = اقامتگاه
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
resident = . . .
residential = مسکونی
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
residentially = از نظر اقامتی
اقامتگاهی
بخش اندرونی خانه
( که مخصوص خود ساکنان خانه است )
قابل سکونت، مسکونی
Residential complex مجموعه مسونی
مسکونی
Residential area
منطقه مسکونی
Residential home
خانه سالمندان

بپرس