reside

/rəˈzaɪd//rɪˈzaɪd/

معنی: ساکن شدن، ساکن بودن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن
معانی دیگر: (با: in یا at) اقامت کردن یا داشتن، مقیم بودن، سکونت کردن یا داشتن، مانستن، باشا بودن، زندگی کردن، باشیدن، ماندگار شدن، وجود داشتن (در)، وابسته بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: resides, residing, resided
مشتقات: resider (n.)
(1) تعریف: to occupy a place for an extended period of time; dwell.
مترادف: abide, dwell, live
مشابه: house, lodge, quarter, room, sojourn, stay, tenant

- Many of the people who work in the city reside in the suburbs.
[ترجمه گوگل] بسیاری از افرادی که در شهر کار می کنند در حومه شهر زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از افرادی که در شهر کار می کنند در حومه شهر زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to exist as a quality, element, or right.
مترادف: exist, lie, rest
مشابه: abide, be, dwell, indwell, inhere, live

- Power resides in the people, but they must choose to exercise it.
[ترجمه فاطی] گ
|
[ترجمه نازی] گوز
|
[ترجمه مصحح] معنی نسبی: قدرت در مردم است، اگر آن را بیدار کنند.
|
[ترجمه گوگل] قدرت در مردم است، اما آنها باید انتخاب کنند که آن را اعمال کنند
[ترجمه ترگمان] قدرت در مردم ساکن است، اما آن ها باید انتخاب کنند که آن را تمرین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- So much more talent resides in her than she even realizes!
[ترجمه مصحح] او استعداد بیشتری نسبت به آن چیزی از خود نشان داده ، دارد.
|
[ترجمه گوگل] استعداد بسیار بیشتر از آن چیزی که حتی متوجه می شود در او نهفته است!
[ترجمه ترگمان] چه استعداد بیشتری در او وجود دارد که او حتی درک می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a street where many of the nobility reside
خیابانی که بسیاری از اشراف در آن زندگی می کنند.

2. Do you still reside at Elm Road?
[ترجمه گوگل]آیا هنوز در Elm Road زندگی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]هنوز تو جاده \"الم\" اقامت داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Happiness does not reside in strength or money.
[ترجمه گوگل]خوشبختی در قدرت یا پول نیست
[ترجمه ترگمان]شادی در قدرت یا پول زندگی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And Congress, with its hands in its pocket-wherein reside its true concern-stands mute1y on the sidelines.
[ترجمه گوگل]و کنگره با دستانش در جیب - جایی که نگرانی واقعی اش در آن است - در حاشیه ایستاده است
[ترجمه ترگمان]و کنگره با دستانی که در جیب دارد - که در آن نگرانی واقعی آن وجود دارد - در حاشیه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Certificate of appropriate alternative development for reside purposes.
[ترجمه گوگل]گواهی توسعه جایگزین مناسب برای مقاصد مسکونی
[ترجمه ترگمان]گواهی توسعه جایگزین مناسب برای اهداف اقامت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Qume's architecture allows the server code to reside on the host, eliminating costly licence fees.
[ترجمه گوگل]معماری Qume به کد سرور اجازه می دهد تا روی هاست قرار بگیرد و هزینه های پرهزینه مجوز را حذف کند
[ترجمه ترگمان]معماری s اجازه می دهد که کد سرور بر روی میزبان ساکن باشد و هزینه های مجوز پرهزینه را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But religion does not reside in theological abstracts.
[ترجمه گوگل]اما دین در انتزاعات الهیاتی جای نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]اما مذهب بطور انتزاعی ساکن نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They now reside in the map collection of the New York Public Library.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون در مجموعه نقشه های کتابخانه عمومی نیویورک اقامت دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون در کلکسیون نقشه کتابخانه عمومی نیویورک بسر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What assertions about the nature of reality reside in the style of the traditional novel?
[ترجمه گوگل]چه ادعاهایی در مورد ماهیت واقعیت در سبک رمان سنتی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چه اظهارات در مورد ماهیت واقعیت در سبک رمان سنتی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the time being we reside with her parents in their small but practical house in the southern suburbs of Berlin.
[ترجمه گوگل]فعلاً با والدین او در خانه کوچک اما کاربردی آنها در حومه جنوبی برلین زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]زمانی که ما با پدر و مادرش در خانه کوچک اما عملی آن ها در حومه جنوبی برلین زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People who reside inside the city limits make up 60 percent of the population of the community.
[ترجمه گوگل]افرادی که در داخل محدوده شهر زندگی می کنند 60 درصد جمعیت جامعه را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در محدوده شهر اقامت دارند، ۶۰ درصد جمعیت جامعه را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soul is said to reside in the upper torso, and is the seat of the emotions.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که روح در بالاتنه ساکن است و جایگاه احساسات است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که روح در بالاتنه بالایی قرار دارد و صندلی احساسات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Application services will reside on top, and that's what the majority of software developers will wait for.
[ترجمه گوگل]خدمات برنامه در بالای صفحه قرار خواهند گرفت، و این چیزی است که اکثر توسعه دهندگان نرم افزار منتظر آن هستند
[ترجمه ترگمان]سرویس های کاربردی در راس قرار خواهند گرفت، و این همان چیزی است که اکثر طراحان نرم افزار منتظر آن خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jackson is to reside with her grandmother in California.
[ترجمه گوگل]جکسون قرار است با مادربزرگش در کالیفرنیا اقامت کند
[ترجمه ترگمان]جکسون قرار است با مادربزرگش در کالیفرنیا زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکن شدن (فعل)
abide, dwell, inhabit, reside, indwell, habit

ساکن بودن (فعل)
abide, dwell, reside

سکونت کردن (فعل)
reside

مستقر بودن (فعل)
reside

اقامت داشتن (فعل)
reside

مسکن داشتن (فعل)
reside

مقیم شدن (فعل)
settle, reside

تخصصی

[کامپیوتر] مقیم شدن

انگلیسی به انگلیسی

• dwell, inhabit as a residence; live; rest in, exist within
if a quality resides in something, it is in that thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔊 دوستان توی تلفظش دقت کنین:
/rəˈzaɪd/
یعنی /ر. زاید/ خونده میشه نه /ر. ساید/.
در اختیار داشتن
:reside within something/somebody
if a power, right etc resides in something or
:someone, it belongs to them
. Executive power resides in the President
قدرت اجرایی در اختیار رئیس جمهور است.
۱. زندگی کردن: اقامت داشتن یا زندگی کردن در یک مکان خاص.
۲. سکونت داشتن: مکث یا اقامت در یک محل یا منطقه خاص.
۳. ساکن بودن: بودن یا زندگی کردن در یک محل خاص به عنوان محل سکونت دائمی یا موقت.
۴. مسکن: قرار گرفتن در یک محل برای زندگی یا اقامت، معمولاً به طور موقت.
استقرار یافتن
قرار گرفتن
( کمی غیر رسمی و محاوره ایی ) در جایی نشستن ( به معنی قرار گرفتن )
idiom
reside in sth/sb:
to be in sth/sb بودن در
to be caused by sth نشأت گرفته از
متمرکز شدن در. . . . برای ترجمه بهتری از فارسی
⭕️🅥🅔🅡🅑
reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
resident = ساکن
residence = اقامتگاه
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
resident = . . .
residential = مسکونی
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
residentially = از نظر اقامتی
قرار داشتن
سکنا داشتن
باقی موندن
استقرار داشتن
Reside in sb/sth
نشات گرفته
Ex:the source of problem reside in the fact that the currency is too strong
وجود داشتن
ساکن بودن، اقامت داشتن، مقیم بودن
نهفته بودن ( resides in benevolence: در خیرخواهی نهفته است )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس