reshuffle

/riˈʃəfl̩//ˌriːˈʃʌfl̩/

معنی: تجدید سازمان کردن، تغییرات سازمانی دادن، بر زدن
معانی دیگر: دوباره بر زدن (رجوع شود به: shuffle بعلاوه ی re-)، ترمیم کردن، دوباره سازمان دادن، از نو منظم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reshuffles, reshuffling, reshuffled
(1) تعریف: to shuffle again.

- The dealer reshuffled the cards.
[ترجمه گوگل] فروشنده کارت ها را تغییر داد
[ترجمه ترگمان] دیلر کارت ها را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arrange or organize again.

- We need to reshuffle our priorities.
[ترجمه گوگل] ما باید اولویت هایمان را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان] ما باید اولویت های خود را تغییر دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or result of shuffling, arranging, organizing, or being shuffled again.

جمله های نمونه

1. They expect a Cabinet reshuffle in the summer.
[ترجمه گوگل]آنها انتظار دارند که کابینه در تابستان تغییر کند
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار تغییر در کابینه در تابستان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's been a major reshuffle of the cabinet to bring in new blood.
[ترجمه گوگل]یک تغییر اساسی در کابینه برای آوردن خون جدید صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]در کابینه تغییراتی اساسی وجود دارد که باعث ایجاد خون جدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has carried out a partial cabinet reshuffle.
[ترجمه گوگل]او یک تغییر جزئی کابینه را انجام داده است
[ترجمه ترگمان]او ترمیم جزئی کابینه را انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Prime Minister announced a reshuffle of his Cabinet.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر از ترمیم کابینه خود خبر داد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر کابینه خود را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The affair led to a mid-term Cabinet reshuffle .
[ترجمه گوگل]این ماجرا منجر به ترمیم میان مدت کابینه شد
[ترجمه ترگمان]این موضوع منجر به ترمیم کابینه در میان مدت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prime minister hinted at a possible reshuffle of the cabinet.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به ترمیم احتمالی کابینه اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر به ترمیم احتمالی کابینه اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The newspaper's account of the so - called reshuffle of the financial ministry was a complete fiction.
[ترجمه گوگل]گزارش روزنامه از به اصطلاح تغییر در وزارت دارایی یک داستان کاملاً تخیلی بود
[ترجمه ترگمان]گزارش روزنامه به اصطلاح ترمیم کابینه مالی یک داستان کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The prime minister is expected to reshuffle his ministerial team next month.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود نخست وزیر در ماه آینده تیم وزرای خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که نخست وزیر در ماه آینده گروه وزارتی خود را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Major policy changes are expected from the corporate reshuffle.
[ترجمه گوگل]تغییرات عمده سیاستی از تغییر سازماندهی شرکت انتظار می رود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تغییرات سیاستی عمده از تغییرات سازمانی شرکت حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kinnock reshuffle brings back Clare Short and puts more women into traditional male jobs Boateng first black to join a front bench.
[ترجمه گوگل]تغییر سازمان Kinnock کلر شورت را بازگرداند و زنان بیشتری را وارد مشاغل سنتی مردانه کرد
[ترجمه ترگمان]تغییر سازمانی باعث برگرداندن کلیر شورت می شود و زنان بیشتری را به مشاغل سنتی مرد تبدیل می کند و اولین سیاه است که به نیمکت جلو می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Cabinet reshuffle was less radical than some Tories had expected.
[ترجمه گوگل]تغییر کابینه کمتر از آن چیزی بود که برخی محافظه‌کاران انتظار داشتند
[ترجمه ترگمان]ترمیم کابینه کم تر از حدی بود که برخی از توری ها انتظار آن را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Like other ministers he was fixated on the reshuffle, which should come the day after the election.
[ترجمه گوگل]او نیز مانند سایر وزرا بر تغییر و تحولات که باید فردای انتخابات انجام شود، متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]همانند دیگر وزرا، در ترمیم که باید روز بعد از انتخابات صورت گیرد، تمرکز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cabinet changes to June 1991 For extensive government reshuffle in April 1991 see p. 3820
[ترجمه گوگل]تغییرات کابینه به ژوئن 1991 برای تغییرات گسترده دولت در آوریل 1991 به ص 3820
[ترجمه ترگمان]تغییرات هیات دولت در ماه ژوئن سال ۱۹۹۱ برای تغییرات گسترده دولت در آوریل ۱۹۹۱ ۳۸۲۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The changes anticipated the annual military reshuffle due in September.
[ترجمه گوگل]این تغییرات پیش‌بینی می‌کرد که سازماندهی نظامی سالانه در سپتامبر برگزار شود
[ترجمه ترگمان]تغییرات پیش بینی شده در ترمیم کابینه در ماه سپتامبر رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But, after a management reshuffle, it has done the sensible thing and cut the dividend.
[ترجمه گوگل]اما، پس از تغییر مدیریت، کار معقولی را انجام داده و سود سهام را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]اما پس از ترمیم مدیریت، آن کار عاقلانه را انجام داده و سود سهام را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجدید سازمان کردن (فعل)
reshuffle

تغییرات سازمانی دادن (فعل)
reshuffle

بر زدن (فعل)
shuffle, reshuffle, riffle

انگلیسی به انگلیسی

• rearrangement, act of reordering; act of redistributing jobs within a company
rearrange, reorder; redistribute jobs within a company; ; rearrange the members of the cabinet
a reshuffle is a reorganization of people or things, especially of jobs within a government.
if the manager or leader of a group of workers, especially government ministers, reshuffles them, he or she changes their jobs around so that they have different responsibilities.

پیشنهاد کاربران

1. تغییر و تبدیل دادن در 2. ( کابینه ) ترمیم کردن 3. ( بازی ورق ) بر زدن 4. ( کابینه ) ترمیم
مثال:
backbenchers muttered about the reshuffle
پشت نشین ها {نماینده های مجلس عوام بریتانیا} درباره ترمیم کابینه پچ پچ کردند.
روز از نو ، روزی از نو
سرپله اول رفتن
Cabinet reshuffle
تغییر کابینه
انگلیس : تغییر کابینه ( دولت / حزب / . . . )
ازنو تغییر دادن
از نو تعریف کردن

بپرس