reshape

/riˈʃeɪp//riːˈʃeɪp/

معنی: تغییر شکل دادن، تجدید وضع کردن
معانی دیگر: دوباره شکل دادن، بازدیسی کردن (رجوع شود به: sape بعلاوه ی re-)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reshapes, reshaping, reshaped
• : تعریف: to give a different shape, form, or structure to.

- The plastic surgeon reshaped the patient's nose.
[ترجمه گوگل] جراح پلاستیک شکل بینی بیمار را تغییر داد
[ترجمه ترگمان] جراح پلاستیک بینی بیمار را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The candidate reshaped his speech for the audience made up of senior citizens.
[ترجمه گوگل] نامزد سخنرانی خود را برای حضار متشکل از شهروندان مسن تغییر شکل داد
[ترجمه ترگمان] کاندیدا سخنرانی خود را برای حضار از شهروندان ارشد تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Their policies set out to reshape the welfare system.
[ترجمه گوگل]سیاست‌های آن‌ها برای تغییر شکل نظام رفاهی است
[ترجمه ترگمان]سیاست های آن ها اصلاح سیستم رفاهی را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Indeed, attempts to reshape the opinions and behaviour of today's toe-happy adults are plainly futile.
[ترجمه گوگل]در واقع، تلاش برای تغییر شکل عقاید و رفتار بزرگسالان امروزی که از شست پا خوشحال هستند، آشکارا بیهوده است
[ترجمه ترگمان]در واقع، تلاش برای تغییر شکل نظرات و رفتار افراد بزرگ سال امروز به وضوح بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its society would simply absorb, reshape and adapt to ensure the fate and prosperity of the individual.
[ترجمه گوگل]جامعه آن به سادگی جذب، تغییر شکل و تطبیق خواهد شد تا سرنوشت و سعادت فرد تضمین شود
[ترجمه ترگمان]جامعه آن به سادگی جذب، بازسازی و سازگاری خواهد شد تا سرنوشت و کامیابی فرد را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Progressives have the chance to reshape global institutions; they should not flunk it.
[ترجمه گوگل]مترقیان این شانس را دارند که نهادهای جهانی را تغییر دهند آنها نباید آن را پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]progressives این فرصت را دارند که نهاده ای جهانی را تغییر شکل دهند؛ آن ها نباید این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Next, in easy stages, you will need to reshape some of your food preferences.
[ترجمه گوگل]بعد، در مراحل آسان، باید برخی از ترجیحات غذایی خود را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]سپس، در مراحل آسان، شما باید برخی از اولویت های غذایی خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He certainly helped to reshape a world whose future was admittedly hard to predict.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً به تغییر شکل جهانی کمک کرد که مسلماً پیش بینی آینده آن دشوار بود
[ترجمه ترگمان]او قطعا به بازسازی دنیایی که آینده آن واقعا دشوار بود، کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To RESHAPE the number of elements must not change.
[ترجمه گوگل]برای تغییر شکل، تعداد عناصر نباید تغییر کند
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن تعداد عناصر نباید تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know how difficult it is to reshape the attitudes and the structure of our society.
[ترجمه گوگل]من می دانم که تغییر دادن نگرش ها و ساختار جامعه چقدر دشوار است
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تغییر شکل دادن به نگرش و ساختار جامعه ما چقدر دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfortunately, they rarely reshape established processes and hardened attitudes at the speed of change.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، آنها به ندرت فرآیندهای تثبیت شده و نگرش های سخت شده را با سرعت تغییر شکل می دهند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، آن ها به ندرت فرآیندهای تاسیس یافته و نگرش های سخت شده را با سرعت تغییر شکل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Without question, Obama's Administration will reshape the good-ole-boys' club we have seen for centuries, altering the political terrain, and it may very well spawn new hope for the disenfranchised.
[ترجمه گوگل]بدون تردید، دولت اوباما باشگاه پسران خوب را که قرن ها شاهد آن بودیم، تغییر خواهد داد و زمینه سیاسی را تغییر خواهد داد، و ممکن است امید جدیدی را برای محرومان ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]بدون شک، مدیریت اوباما انجمن بچه های خوبی را که قرن ها دیده ایم، تغییر خواهد داد، و زمین سیاسی را تغییر خواهد داد، و ممکن است به خوبی باعث ایجاد امید جدید برای محرومان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Increasingly, people want to reshape their rears after losing weight, Dr. Saltz said.
[ترجمه گوگل]دکتر سالتز گفت، مردم به طور فزاینده ای می خواهند پس از کاهش وزن، شکل پشت خود را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]دکتر Saltz گفت که مردم به طور فزاینده ای می خواهند rears خود را پس از از دست دادن وزن تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A device used to amplify or reshape signals.
[ترجمه گوگل]وسیله ای که برای تقویت یا تغییر شکل سیگنال ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]وسیله ای که برای تقویت و یا تغییر شکل سیگنال مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can absolutely reshape my life!
[ترجمه گوگل]من کاملاً می توانم زندگی ام را تغییر دهم!
[ترجمه ترگمان]! من کاملا می تونم زندگی ام رو تغییر بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The conservative movement has been labouring to reshape the court for a generation.
[ترجمه گوگل]جنبش محافظه کار برای تغییر شکل دادگاه برای یک نسل تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]جنبش محافظه کار در تلاش است تا دادگاه را برای یک نسل تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How can technology reshape government and schools?
[ترجمه گوگل]چگونه فناوری می تواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه تکنولوژی می تواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر شکل دادن (فعل)
transform, metamorphose, misshape, transfigure, reshape, transmogrify, transshape

تجدید وضع کردن (فعل)
reshape

انگلیسی به انگلیسی

• recast, remold, remodel

پیشنهاد کاربران

۱. شکل ( چیزی را ) تغییر دادن. تغییر دادن ۲. دوباره شکل دادن به ۳. شکل تازه دادن به
مثال:
I began to reshape my destiny.
من شروع کردم به تغییر دادن سرنوشت و تقدیر خودم.
بازشاپیدن
( Bāzshāpidan )
�باز� ( re ) و �شاپیدن� ( shape )
بازآرایی، تغییر شکل
تجدید شکل

بپرس