فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reserves, reserving, reserved
حالات: reserves, reserving, reserved
• (1) تعریف: to hold back or save for later use.
• مترادف: hold, put aside, save, withhold
• متضاد: spend
• مشابه: hoard, keep back, retain, shelve, squirrel, stockpile, store up, warehouse
• مترادف: hold, put aside, save, withhold
• متضاد: spend
• مشابه: hoard, keep back, retain, shelve, squirrel, stockpile, store up, warehouse
- They consumed a third of their meat ration on that occasion but reserved the rest for the remainder of the month.
[ترجمه A.A] آنها دراین مراسم یک سوم سهمیه گوشت خود را مصرف کردند ولی مابقی را برای بقیه ماه ذخیره کردند|
[ترجمه گوگل] آنها یک سوم جیره گوشت خود را در آن مناسبت مصرف کردند، اما بقیه را برای باقیمانده ماه رزرو کردند[ترجمه ترگمان] آن ها یک سوم جیره گوشت خود را در آن موقعیت صرف کردند، اما بقیه مدت را برای بقیه نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to set aside, or cause to be set aside, for a particular purpose or individual.
• مترادف: allocate, allot, book, earmark, engage
• مشابه: charter, designate, prearrange, schedule
• مترادف: allocate, allot, book, earmark, engage
• مشابه: charter, designate, prearrange, schedule
- The host reserved a table by the window for one of the restaurant's best customers.
[ترجمه A.A] میزبان یک میز کنار پنجره برای یکی از بهترین مشتریان رستوران اختصاص داد|
[ترجمه گوگل] میزبان برای یکی از بهترین مشتریان رستوران میزی کنار پنجره رزرو کرد[ترجمه ترگمان] میزبان یک میز را برای یکی از بهترین مشتریان رستوران رزرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We should call the box office to reserve some tickets for this evening.
[ترجمه A.A] ما باید به باجه فروش بلیط زنگ بزنیم چند تا بلیط برای امشب رزرو کنیم|
[ترجمه گوگل] برای رزرو چند بلیط برای این عصر باید با گیشه تماس بگیریم[ترجمه ترگمان] باید به دفتر کار زنگ بزنیم تا چند تا بلیط واسه امشب رزرو کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you reserved your seats for the concert yet?
[ترجمه A.A] فعلا صندلیهاتون را برای کنسرت رزرو کرده اید؟|
[ترجمه گوگل] آیا هنوز صندلی های خود را برای کنسرت رزرو کرده اید؟[ترجمه ترگمان] صندلی هاتون رو برای کنسرت رزرو کردین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please join us; I've reserved you a seat at our table.
[ترجمه A.A] لطفا به ما ملحق شو ، من سرمیزمان یک صندلی برایت رزرو کرده ام|
[ترجمه گوگل] لطفا به ما بپیوندید؛ من برای شما یک صندلی در میز ما رزرو کردم[ترجمه ترگمان] لطفا به ما ملحق شوید؛ من شما را روی میز خودمان رزرو کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: in reserve
عبارات: in reserve
• (1) تعریف: something held back or kept for a particular purpose.
• مترادف: reservoir, stock, stockpile, store, supply
• مشابه: hoard, restraint
• مترادف: reservoir, stock, stockpile, store, supply
• مشابه: hoard, restraint
- Our mother had great reserves of strength.
[ترجمه گوگل] مادر ما ذخایر زیادی از قدرت داشت
[ترجمه ترگمان] مادر ما قوای ذخیره زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادر ما قوای ذخیره زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company ran into hard times and had to fall back on its cash reserves.
[ترجمه گوگل] این شرکت با روزهای سختی روبرو شد و مجبور شد از ذخایر نقدی خود عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان] این شرکت به سختی شروع به کار کرد و مجبور شد به ذخایر نقدی خود باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت به سختی شروع به کار کرد و مجبور شد به ذخایر نقدی خود باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: formality and control in one's manner or feeling.
• مترادف: formality, remoteness, reticence
• مترادف: formality, remoteness, reticence
- Her reserve kept her from expressing her joy at the news.
[ترجمه گوگل] محفوظ بودن او را از ابراز خوشحالی از این خبر باز داشت
[ترجمه ترگمان] reserve او را از شنیدن این خبر خوشحال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] reserve او را از شنیدن این خبر خوشحال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a segment of public land specified for a particular purpose.
• مشابه: preserve
• مشابه: preserve
- Hunting is not allowed in the wildlife reserve.
[ترجمه گوگل] شکار در حفاظتگاه حیات وحش ممنوع است
[ترجمه ترگمان] شکار در ذخیره حیات وحش مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکار در ذخیره حیات وحش مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the cash or other assets held back by a company to meet future needs.
• مشابه: bank
• مشابه: bank
• (5) تعریف: (pl.) members of the armed forces not on active duty.
• مترادف: National Guard, reinforcements
• مترادف: National Guard, reinforcements
صفت ( adjective )
مشتقات: reservable (adj.)
مشتقات: reservable (adj.)
• : تعریف: kept or held in reserve.
• مترادف: backup, spare, stored up
• مشابه: extra, unused
• مترادف: backup, spare, stored up
• مشابه: extra, unused
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: re-serves, re-serving, re-served
حالات: re-serves, re-serving, re-served
• : تعریف: to serve again.