reservations

جمله های نمونه

1. i have certain reservations about going to her house
در مورد رفتن به خانه ی او دودل هستم.

2. we had made reservations in advance
از قبل جا گرفته بودیم.

3. it is better to phone for reservations
برای پیشگرفت (تهیه ی جا از پیش) بهتر است تلفن بزنی.

انگلیسی به انگلیسی

• misgivings that bring about hesitation, doubts that prevent sincere approval of something

پیشنهاد کاربران

He agreed with our plan, but with reservations.
او با طرح ما موافقت کرد اما با تردید.
مترادف با: doubtful, skeptical
اِبا، تردید، احتیاط
مثلا:I have no reservation
هیچ اِبایی ندارم
هیچ تردیدی ندارم
هیچ احتیاطی ندارم
محذورات
ملاحظات
the moral reservations
ملاحظات اخلاقی
رزروی ها
حق شرط
تردید
رزرو جامع

بپرس