reservation

/ˌrezərˈveɪʃn̩//ˌrezəˈveɪʃn̩/

معنی: ذخیره، شرط، قید، احتیاط، ملاحظه، استثناء، کتمان، تقیه، قطعه زمین اختصاصی
معانی دیگر: نگهداری، حفظ، نگهداشت، خودداری (از ابراز)، پرده پوشی، دودلی، تردید، زمینی که برای کار بخصوصی تخصیص داده شده است، قرارگاه، کوچگاه، محدوده، کوچ نشین، ناحیه ی حفاظت شده، داشتگاه، (هتل و هواپیما و رستوران و غیره) نگهداری جا، تعیین جا از پیش، پیشگرفت، پیشگزین، رزرو کردن، (قرارداد و غیره) قید، بند، سامه، نهش، رزرو کردن صندلی یا اتاق در مهمانخانه وغیره، قطعه زمین اختصاصی برای سر  پوستان یامدرسه و غیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an exception, limitation, or qualification, or the act of limiting or qualifying one's acceptance, belief, or the like.
مترادف: doubt, qualm, second thought
مشابه: suspicion

- I have reservations about taking this job since I'll be required to travel a lot.
[ترجمه گوگل] من در مورد انتخاب این شغل رزرو دارم زیرا باید زیاد سفر کنم
[ترجمه ترگمان] من در مورد گرفتن این شغل تردید دارم، چون باید خیلی سفر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I agree to the terms of the contract with one reservation: the work must be completed within a year.
[ترجمه macanii] من با رزرو این قرداد موافقم با این شرایط که باید این کار ظرف یک سال تکمیل شود
|
[ترجمه Teta] من با رزو این قرداد موافقم کار باید ظرف یکسال تکمیل شود
|
[ترجمه گوگل] من با یک رزرو با شرایط قرارداد موافقت می کنم: کار باید ظرف یک سال تکمیل شود
[ترجمه ترگمان] من با شرایط قرارداد با یک شرط موافق هستم: این کار باید ظرف یک سال تکمیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of setting aside or withholding.

- The reservation of this part of the woods as a park was a fortunate thing for the townspeople.
[ترجمه گوگل] رزرو این قسمت از جنگل به عنوان پارک برای مردم شهر اتفاق خوش شانسی بود
[ترجمه ترگمان] جای پارک کردن این قسمت از جنگل جای پارک برای مردم شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (often pl.) arrangements made in advance, usu. to secure travel, overnight lodging, or a table in a restaurant.
مترادف: booking, prearrangement

- I made reservations for our flights and our hotel.
[ترجمه من] هتل و پروازهایمانرا رزرو کردم
|
[ترجمه گوگل] من برای پروازها و هتلمان رزرو کردم
[ترجمه ترگمان] رزرو هتل و هتل را رزرو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Does the restaurant take reservations?
[ترجمه گوگل] آیا رستوران رزرو می کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا رستوران ها رزرو می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an area of land set aside by the U.S. Government for the use of American Indians.

- Ten thousand members of the tribe live on the reservation.
[ترجمه گوگل] ده هزار نفر از اعضای قبیله در رزرواسیون زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] ده هزار تن از اعضای قبیله روی میز رزرو زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the reservation of a room in a hotel
پیشگرفت (رزرو) اتاق در هتل

2. the reservation of the rights and powers by each state
نگهداری حقوق و اختیارات توسط هر یک از ایالات

3. a military reservation
قرارگاه نظامی

4. an animal reservation
ناحیه ی حفاظت شده ی حیوانات

5. an indian reservation
کوچ نشین سرخپوستان

6. to answer without reservation
بدون پرده پوشی پاسخ دادن

7. you must confirm your reservation forty-eight hours before your flight
باید چهل و هشت ساعت قبل از پرواز پیش گزین (رزرواسیون) خود را تایید کنید.

8. make (or cancel) a reservation
پیشگرفت کردن (یا باطل کردن)،از قبل جا ذخیره کردن (یا ذخیره ی جا را باطل کردن)

9. the confirmation of a hotel reservation
تایید پیش گزینی (رزرو کردن) جا در هتل

10. you can enter only if you have made a reservation
فقط اگر از قبل جا گرفته باشید می توانید وارد شوید.

11. What time can we make a reservation?
[ترجمه ......] چه زمانی می توانیم رزرو کنیم؟
|
[ترجمه گوگل]چه ساعتی می توانیم رزرو کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چه ساعتی می تونیم رزرو کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'd like to make a reservation for eight people at six o'clock tonight.
[ترجمه گوگل]من می خواهم ساعت شش امشب برای هشت نفر رزرو کنم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم ساعت شش شب برای هشت نفر جا رزرو کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I made a reservation for tonight.
[ترجمه ترجمه من] من برای امشب یک روز انجام دادم.
|
[ترجمه گوگل]من برای امشب رزرو کردم
[ترجمه ترگمان]واسه امشب رزرو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please make a reservation for golf.
[ترجمه گوگل]لطفا برای گلف رزرو کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا برای بازی گلف رزرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Computerized reservation systems help airline profits in several ways.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های رزرو رایانه‌ای از راه‌های مختلفی به سود خطوط هوایی کمک می‌کنند
[ترجمه ترگمان]سیستم های رزرو Computerized به چندین طریق به سود خطوط هوایی کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Can I make a reservation?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم رزرو کنم؟
[ترجمه ترگمان]میتونم رزرو کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They contemplate trouble in obtaining hotel reservation.
[ترجمه گوگل]آنها به مشکل در به دست آوردن رزرو هتل فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در گرفتن رزرو هتل به مشکل فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذخیره (اسم)
stock, hoard, store, accumulation, reserve, supply, reservoir, reservation, spare, stockpile

شرط (اسم)
qualification, article, agreement, vow, term, condition, bet, if, clause, provision, stake, reservation, limitation, modality, proviso

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

احتیاط (اسم)
reserve, nicety, vigilance, reservation, caution, guard, precaution, prudence, discretion, forethought, circumspection

ملاحظه (اسم)
remark, consideration, regard, reservation, caution, prudence, observation, chariness, tact

استثناء (اسم)
exception, reservation, exclusion

کتمان (اسم)
reservation

تقیه (اسم)
reservation

قطعه زمین اختصاصی (اسم)
reservation

تخصصی

[حسابداری] ایراد
[برق و الکترونیک] رزرو کردن
[حقوق] استثناء، شرط، قید تحدید تعهد، حفظ حق، قید احتیاط، تردید، حقی که واهب یا واگذار کننده به موجب شرطی در سند انتقال برای خود ایجاد و حفظ می کند

انگلیسی به انگلیسی

• park, land set aside for a specific use; doubt, misgiving; act of ordering in advance (hotel room, airline ticket, etc.); tract of land set aside for native americans
if you have reservations about something, you are not sure that it is entirely good or right.
if you make a reservation, you arrange for something such as a table in a restaurant or a room in a hotel to be kept for you.

پیشنهاد کاربران

منطقه اختصاصی سرخپوستان
اسکان سرخپوستان، اسکان بومیان ( آمریکا )
( حقوق )
حق شرط
رزرو، پیش خرید
مثال: We made a reservation at the restaurant.
ما یک رزرو در رستوران داشتیم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سرخ پوست نشین
I recommend him with no reservation
او را بدون قید و شرط توصیه می کنم
رزرواسیون
در یک کلمه:اقامتگاه
قابل توجه دوستان
Reservation. اسم است نه فعل
● رزرو
● تردید، درنگ
● منطقه محافظت شده حیوانات
reservation ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: ذخیرۀ جا
تعریف: نگهداری جا در هواپیما از طرف شرکت هواپیمایی براساس درخواست مسافر
شرایط
To have some reservations

دلش رضا نمیده ( در اصطلاح عامیانه )
قلبا راضی نبودن، قلبا رضایت نداشتن
دو دل بودن
کاملا یقین نداشتن
خیلی موافق نبودن
you have parts of your mind that still haven't decided on the idea
...
[مشاهده متن کامل]


David had some reservations about the idea, but he voted in favor of it anyways

- قید و شرط
- نکته
an area of land in the U. S. that is kept separate for Native Americans to live in
در آمریکا، منطقه ای که برای زندگی بومیان آمریکائی در آنجا مجزّا شده است.
بومی - نشین
فکرکنم سوال پرسیدن
رزرو کردن هتل
قطعه زمین اختصاصی ( برای سرخ پوستان یا مدرسه و غیره )

رزرو کرده
دو دلی، شک و تردید، گمانه زنی
جا نگهداری ، جا گیری ، جا کنارگذاری
رزرو کردن
رزرو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس