resentfully

جمله های نمونه

1. Focusing resentfully on the dark, angular face, her heart had flipped over suddenly in her chest.
[ترجمه گوگل]قلبش که با عصبانیت روی صورت تیره و زاویه دار تمرکز می کرد، ناگهان در سینه اش چرخید
[ترجمه ترگمان]با نفرت روی صورت تیره و گوشه دار که قلبش ناگهان در سینه اش پریده بود متمرکز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He slumped back in his seat and stared resentfully through the windscreen.
[ترجمه گوگل]روی صندلیش خم شد و با عصبانیت از شیشه جلو خیره شد
[ترجمه ترگمان]او دوباره روی صندلی اش لم داد و با نفرت به شیشه پنجره خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some speak resentfully of a takeover by the Wessis, with themselves marked out for the role of second-class citizens.
[ترجمه گوگل]برخی با خشم از تصرف ویسی ها سخن می گویند که خود را به خاطر نقش شهروندان درجه دوم مشخص کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی با بی میلی از تصاحب the صحبت می کنند و خودشان برای نقش شهروندان رده دوم مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr Berkley blinked resentfully in the morning sunlight.
[ترجمه گوگل]آقای برکلی زیر نور آفتاب صبح با عصبانیت پلک زد
[ترجمه ترگمان]آقای برکلی با بیزاری از آفتاب صبحگاهی با اکراه پلک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He flew along on his bike, blaming himself resentfully.
[ترجمه گوگل]او با دوچرخه اش پرواز کرد و خود را با عصبانیت سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او روی دوچرخه اش پرید و با نفرت خودش را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you render extra service unwillingly or resentfully, you will probably get nothing back.
[ترجمه گوگل]اگر خدمات اضافی را ناخواسته یا با رنجش ارائه دهید، احتمالاً چیزی پس نخواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]اگر با اکراه یا با نفرت به آن ها خدمت کنی، احتمالا هیچ کار دیگری نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He meditated resentfully on the physical texture of life.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت در مورد بافت فیزیکی زندگی مراقبه کرد
[ترجمه ترگمان]با نفرت به بافت فیزیکی زندگی فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He glowered resentfully at Adam.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت به آدم نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نفرت به آدام خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For a moment she continued to look at him resentfully.
[ترجمه گوگل]برای لحظه ای با عصبانیت به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای بعد با نفرت به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wives shouldn't talk thus about their husbands, she thought resentfully, especially when they were clergy wives.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی فکر می‌کرد که زن‌ها نباید این‌طور در مورد شوهرشان صحبت کنند، مخصوصاً زمانی که آنها همسران روحانی بودند
[ترجمه ترگمان]با نفرت اندیشید، زن ها نباید راجع به شوهرانشان با هم حرف بزنند، به خصوص وقتی که زن clergy بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When things go wrong, as they sometimes will, we can react responsibly or resentfully.
[ترجمه گوگل]وقتی همه چیز اشتباه می شود، همانطور که گاهی اوقات اتفاق می افتد، ما می توانیم مسئولانه یا با رنجش واکنش نشان دهیم
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز درست پیش می رود، همانطور که گاه اتفاق می افتد، ما می توانیم به طور مسئولانه برخورد کنیم و یا با ناراحتی واکنش نشان دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bitterly, indignantly, angrily, with a feeling of ill will

پیشنهاد کاربران

از روی اجبار - به زور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resent
اسم ( noun ) : resentment
صفت ( adjective ) : resentful
قید ( adverb ) : resentfully
با بیزاری
ازروی دلخوری
از روی عصبانیت در اثر اجبار دوست داشتن چیزی یا کسی

بپرس