اسم ( noun )
• : تعریف: systematic investigation and study to obtain and analyze information, as about a theory, event, intellectual discipline, or the like.
• مشابه: experiment, inquiry, investigation, scholarship, study
• مشابه: experiment, inquiry, investigation, scholarship, study
- The institute is conducting research on the benefits of sleep.
[ترجمه گوگل] این موسسه در حال انجام تحقیقاتی در مورد فواید خواب است
[ترجمه ترگمان] این موسسه تحقیقاتی را بر روی مزایای خواب انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این موسسه تحقیقاتی را بر روی مزایای خواب انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- More research needs to be carried out before a cure can be found for this disease.
[ترجمه گوگل] قبل از یافتن درمانی برای این بیماری باید تحقیقات بیشتری انجام شود
[ترجمه ترگمان] تحقیقات بیشتری باید قبل از یافتن درمان برای این بیماری انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تحقیقات بیشتری باید قبل از یافتن درمان برای این بیماری انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I had to do some research in the library for my history paper.
[ترجمه گوگل] برای مقاله تاریخم مجبور شدم در کتابخانه تحقیق کنم
[ترجمه ترگمان] من باید یه سری تحقیق در کتابخانه برای روزنامه تاریخ خودم انجام می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من باید یه سری تحقیق در کتابخانه برای روزنامه تاریخ خودم انجام می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: researches, researching, researched
حالات: researches, researching, researched
• : تعریف: to do research.
• مشابه: canvass, investigate, probe, search, study
• مشابه: canvass, investigate, probe, search, study
- Scientists have been researching for some time now, but they haven't found an answer.
[ترجمه گوگل] مدتی است که دانشمندان در حال تحقیق هستند، اما پاسخی پیدا نکرده اند
[ترجمه ترگمان] مدتی است که دانشمندان درباره این موضوع تحقیق کرده اند، اما جوابی پیدا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدتی است که دانشمندان درباره این موضوع تحقیق کرده اند، اما جوابی پیدا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: researchable (adj.), researcher (n.)
مشتقات: researchable (adj.), researcher (n.)
• : تعریف: to do research into.
• مترادف: delve into, investigate
• مشابه: analyze, canvass, examine, probe, search, study
• مترادف: delve into, investigate
• مشابه: analyze, canvass, examine, probe, search, study
- They are researching ways to increase the use of solar power.
[ترجمه گوگل] آنها در حال تحقیق در مورد راه هایی برای افزایش استفاده از انرژی خورشیدی هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال بررسی راه هایی برای افزایش استفاده از انرژی خورشیدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال بررسی راه هایی برای افزایش استفاده از انرژی خورشیدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You need to research your topic more fully before you start writing your paper.
[ترجمه گوگل] قبل از شروع نوشتن مقاله، باید در مورد موضوع خود به طور کامل تحقیق کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید قبل از این که شروع به نوشتن مقاله خود کنید، موضوع خود را به طور کامل بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید قبل از این که شروع به نوشتن مقاله خود کنید، موضوع خود را به طور کامل بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: re-searches, re-searching, re-searched
حالات: re-searches, re-searching, re-searched
• : تعریف: to search again.