resale

/ˈriːˌsel//ˈriːseɪl/

معنی: فروش مجدد، حراج مجدد
معانی دیگر: فروش چیز خریداری شده به شخص ثالث، بازفروش، پس فروش، پس فروشی، فروس مجدد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of selling something a second time.

جمله های نمونه

1. Regular servicing will add to the resale value of your PC.
[ترجمه گوگل]سرویس دهی منظم به ارزش فروش مجدد رایانه شما می افزاید
[ترجمه ترگمان]سرویس منظم به ارزش فروش مجدد کامپیوتر شما افزوده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Not all policies are suitable for resale.
[ترجمه گوگل]همه سیاست ها برای فروش مجدد مناسب نیستند
[ترجمه ترگمان]همه سیاست ها برای فروش مجدد مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Each agreement also contained a resale price maintenance clause.
[ترجمه گوگل]هر قرارداد همچنین حاوی یک بند نگهداری قیمت مجدد بود
[ترجمه ترگمان]هر توافقنامه همچنین شامل یک بند نگه داری قیمت فروش مجدد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These goods had a resale value of £000 and had been purchased by Transom Trading for £000.
[ترجمه گوگل]ارزش فروش مجدد این کالاها 000 پوند بود و توسط ترانسوم تریدینگ به مبلغ 000 پوند خریداری شده بود
[ترجمه ترگمان]این کالاها ارزش فروش مجدد ۱۰۰۰ پوند را داشتند و توسط تجارت transom به مبلغ ۵۰۰۰ پوند خریداری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stocks purchased for resale and stocks at managed houses: at the lower of cost and net realizable value.
[ترجمه گوگل]سهام خریداری شده برای فروش مجدد و سهام در خانه های مدیریت شده: به کمترین قیمت تمام شده و خالص ارزش فروش
[ترجمه ترگمان]سهام هایی که برای فروش مجدد و سهام در خانه های مدیریت شده خریداری شده اند: در پایین قیمت و ارزش خالص قابل تشخیص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Price and resale value Anatolian rugs are relatively inexpensive and represent very good value for money.
[ترجمه گوگل]قیمت و ارزش فروش مجدد فرش های آناتولی نسبتا ارزان هستند و ارزش بسیار خوبی برای پول دارند
[ترجمه ترگمان]قیمت فروش مجدد و فروش مجدد rugs (آناتولی)نسبتا ارزان بوده و ارزش بسیار خوبی برای پول دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thus, on exercising his right of resale, the seller re-sells as owner.
[ترجمه گوگل]بنابراین، با استفاده از حق فروش مجدد، فروشنده به عنوان مالک مجدداً می فروشد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، با استفاده از حق فروش مجدد، فروشنده به عنوان مالک به فروش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It had a resale value, even if it was no more than a few lire.
[ترجمه گوگل]ارزش فروش مجدد داشت، حتی اگر چند لیره بیشتر نباشد
[ترجمه ترگمان]ارزش مجدد داشت، حتی اگر بیش از چند لیره نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some people who shop resale stores enjoy maintaining the illusion that they can afford full-price designer wear.
[ترجمه گوگل]برخی از افرادی که از فروشگاه‌های فروش مجدد خرید می‌کنند از حفظ این توهم لذت می‌برند که می‌توانند لباس‌های طراحان را با قیمت تمام شده بخرند
[ترجمه ترگمان]برخی از افرادی که مغازه های فروش مجدد را خرید می کنند از حفظ این توهم لذت می برند که می توانند از عهده خرید یک طراح با قیمت کامل برخوردار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anyone would have thought I'd lowered the resale value of the van or something.
[ترجمه گوگل]هر کس فکر می کرد که من ارزش فروش مجدد ون یا چیزی را کاهش داده ام
[ترجمه ترگمان]هر کسی فکر می کرد که ارزش ماشین ون یا یه همچین چیزی رو پایین اورده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Resale price maintenance: this is a system under which manufacturers contractually control the minimum level of prices charged by retailers.
[ترجمه گوگل]نگهداری قیمت فروش مجدد: این سیستمی است که بر اساس آن تولیدکنندگان به صورت قراردادی حداقل سطح قیمت هایی را که خرده فروشان دریافت می کنند کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]تعمیر و نگهداری قیمت: این سیستمی است که در آن تولید کنندگان براساس قرارداد حداقل میزان قیمت هایی که خرده فروشان به آن متهم شده اند را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both have contributed to the higher resale values for diesels, tilting the operating-cost equation in favour of the oil-burners.
[ترجمه گوگل]هر دو به ارزش‌های فروش مجدد بیشتر برای دیزل‌ها کمک کرده‌اند و معادله هزینه عملیاتی را به نفع مشعل‌های نفت تغییر می‌دهند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به مقادیر بالاتر فروش مجدد برای diesels کمک کرده اند و معادله هزینه - هزینه را به نفع شعله های آتش تنظیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Resale and transhipment by air would be curtailed, if not precluded.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم جلوگیری از فروش مجدد و حمل و نقل هوایی محدود خواهد شد
[ترجمه ترگمان]Resale و transhipment از طریق هوا محدود خواهند شد، اگر این کار را نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When food stores close, they go to work, pilfering food for resale on the black market.
[ترجمه گوگل]وقتی فروشگاه های مواد غذایی بسته می شوند، سر کار می روند و مواد غذایی را برای فروش مجدد در بازار سیاه به سرقت می برند
[ترجمه ترگمان]زمانی که غذا بسته می شود، به سر کار می روند، به غذا برای فروش مجدد در بازار سیاه کش می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clearly the sale of cigarettes to a publican for the purpose of resale across the counter is not a consumer sale.
[ترجمه گوگل]واضح است که فروش سیگار به یک فروشنده به منظور فروش مجدد در پیشخوان فروش مصرف کننده نیست
[ترجمه ترگمان]واضح است که فروش سیگار به می فروش برای هدف فروش مجدد در عرض پیشخوان یک فروش مصرف کننده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروش مجدد (اسم)
resale

حراج مجدد (فعل)
resale

انگلیسی به انگلیسی

• act of selling again; act of selling secondhand; additional sale to one client

پیشنهاد کاربران

بپرس