فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: requires, requiring, required
حالات: requires, requiring, required
• (1) تعریف: to need.
• مترادف: call for, demand, need, want
• مشابه: claim, compel, desire, lack, return, take
• مترادف: call for, demand, need, want
• مشابه: claim, compel, desire, lack, return, take
- Babies require a great deal of attention.
[ترجمه ب گنج جو] بچه ها نیاز به مراقبتهای اساسی دارن، سهل انگاری جایز نیست.|
[ترجمه گوگل] نوزادان نیاز به توجه زیادی دارند[ترجمه ترگمان] کودکان نیاز به توجه زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Retiring early requires substantial savings.
[ترجمه رضا] بازنشستگی زودهنگام نیاز به پس انداز قابل توجهی دارد|
[ترجمه شان] بازنشستگی زود هنگام ، مستلزم داشتن پس انداز قابل توجهی است.|
[ترجمه ب گنج جو] یه نفر که میخواد کار و بارو کنار بذاره و خودشو بازنشسته کنه باید یه پشتوانه ی مالی حسابی داشته باشه و الا کارش زاره.|
[ترجمه گوگل] بازنشستگی زودهنگام مستلزم صرفه جویی قابل توجهی است[ترجمه ترگمان] بازنشستگی در هنگام بازنشستگی به پساندازهای قابل توجهی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I require only a bed to sleep in; I don't need a hotel with a swimming pool.
[ترجمه گوگل] من فقط به یک تخت برای خواب نیاز دارم من به هتل با استخر نیازی ندارم
[ترجمه ترگمان] فقط یک تخت برای خواب لازم دارم؛ یک هتل با استخر شنا لازم ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط یک تخت برای خواب لازم دارم؛ یک هتل با استخر شنا لازم ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to demand or insist upon.
• مترادف: call for, demand, exact, necessitate
• مشابه: ask, bid, claim, command, compel, direct, insist on, instruct, order, urge
• مترادف: call for, demand, exact, necessitate
• مشابه: ask, bid, claim, command, compel, direct, insist on, instruct, order, urge
- The hotel requires that its guests check out before noon.
[ترجمه علی] هتل ملزم می کند که مهمانان قبل از ظهر تسویه و تخلیه نمایند.|
[ترجمه شان] این هتل مهمانان خود را ملزم میکند که قبل از ظهر، تسویه حساب و هتل را ترک کنند.|
[ترجمه گوگل] هتل باید مهمانان خود را قبل از ظهر چک کنند[ترجمه ترگمان] این هتل نیاز به چک کردن میهمانان قبل از ظهر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to make an imposition or put an obligation on.
• مترادف: constrain, obligate, oblige
• مشابه: compel, demand, exact, insist on, will
• مترادف: constrain, obligate, oblige
• مشابه: compel, demand, exact, insist on, will
- The law requires you to renew your license every five years.
[ترجمه viki] این قانون شما را ملزم میکند که گواهینامه خود را هر پنج سال یک بار تمدید کنید.|
[ترجمه گوگل] قانون شما را ملزم می کند که هر پنج سال یکبار مجوز خود را تمدید کنید[ترجمه ترگمان] این قانون به شما نیاز دارد که هر پنج سال گواهی نامه خود را تمدید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: requirable (adj.), required (adj.), requirer (n.)
مشتقات: requirable (adj.), required (adj.), requirer (n.)
• : تعریف: to order or dictate.
• مترادف: call for, command, demand, dictate, order
• مشابه: direct, urge
• مترادف: call for, command, demand, dictate, order
• مشابه: direct, urge
- You will have to do as the law requires.
[ترجمه گوگل] شما باید طبق قانون عمل کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید همان کاری را که قانون نیاز دارد انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید همان کاری را که قانون نیاز دارد انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید