reputed

/rəˈpjuːtəd//rɪˈpjuːtɪd/

معنی: مشهور، خوشنام
معانی دیگر: شایع، در افواه، گفته شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: generally supposed or assumed.

- a reputed millionaire
[ترجمه گوگل] یک میلیونر معروف
[ترجمه ترگمان] یک میلیونر معروف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the reputed owner of that garden
کسی که گفته می شود صاحب آن باغ است

2. she was reputed to have had an affair with the neighbor's boy
شایع بود که با پسر همسایه رابطه دارد.

3. your neighbor is reputed to be rich
شهرت دارد که همسایه ی تو پولدار است.

4. Tintagel Castle, the reputed birthplace of King Arthur, is being excavated professionally for the first time in more than 50 years.
[ترجمه گوگل]قلعه Tintagel، زادگاه مشهور پادشاه آرتور، برای اولین بار در بیش از 50 سال گذشته به طور حرفه ای کاوش می شود
[ترجمه ترگمان]قلعه Tintagel، زادگاه مشهور آرتور آرتور، برای اولین بار در بیش از ۵۰ سال به طور حرفه ای حفاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is reputed as / to be the best surgeon in Paris.
[ترجمه گوگل]او به عنوان / به عنوان بهترین جراح در پاریس شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که او بهترین جراح پاریس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The monster, which is reputed to live in the deep dark water of a Scottish loch.
[ترجمه گوگل]هیولایی که شهرت دارد در آب تاریک عمیق یک دریاچه اسکاتلند زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]هیولا که به زندگی در آب تیره و عمیق یک دریاچه اسکاتلندی مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The house is wrongly reputed to have been the poet's birthplace.
[ترجمه گوگل]این خانه به اشتباه شهرت دارد که زادگاه شاعر بوده است
[ترجمه ترگمان]خانه به اشتباه معروف است که زادگاه شاعر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is reputed to be the best heart surgeon in the country.
[ترجمه گوگل]او به عنوان بهترین جراح قلب در کشور شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که او بهترین جراح قلب کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was reputed to be a woman-hater.
[ترجمه گوگل]او به یک زن متنفر معروف بود
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که از او نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is ill reputed in the business community.
[ترجمه گوگل]او در جامعه تجاری بد شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]او در جامعه تجاری مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was reputed to be a millionaire.
[ترجمه گوگل]او به یک میلیونر مشهور بود
[ترجمه ترگمان]شهرت داشت که میلیونر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is reputed to be Europe's best singer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان بهترین خواننده اروپا شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او به بهترین خواننده اروپا شهرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is reputed to be 25 years younger than her husband.
[ترجمه گوگل]او 25 سال از همسرش کوچکتر است
[ترجمه ترگمان]او به ۲۵ سال جوان تر از شوهرش مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is reputed to be very wealthy.
[ترجمه گوگل]او بسیار ثروتمند است
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که بسیار ثروتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Asparagus is reputed to be an aphrodisiac.
[ترجمه گوگل]مارچوبه به عنوان یک داروی غرایز جنسی معروف است
[ترجمه ترگمان]معروف به شهرت معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

خوشنام (صفت)
good, reputed

تخصصی

[حقوق] مشهور، معروف

انگلیسی به انگلیسی

• known as, regarded as; supposed to be, believed to be
if something is reputed to be true or to exist, some people say that it is true or that it exists.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Generally believed or considered to be true 📜
🔍 مترادف: Alleged
✅ مثال: He is reputed to be one of the wealthiest men in the city
repute به معنی نام، مثلا، good repute
این فعل سه صفت دارد.
reputable به معنی خوش نام
reputational به معنی حیثیتی، آبرویی Such attacks could represent a substantial reputational risk to the company.
...
[مشاهده متن کامل]

reputed بع معنی زبانزد بودن و خوشنام مثلا They employed him because of his reputed skill in dealing with the press.
قید ها:
reputably
reputedly
اسم
reputation به معنی شهرت.

به معنی مشهور، خوشنام، محبوب
مترادف با FAMOUS - POPULAR - CELEBRATED
HE IS REPUTED FOR HIS BOOK ABOUT HONESTY
او بخاطر کتابش که در رابطه با صداقت هست مشهور شده
فکر کرد، فرض شد، باور کرد
گفته شده، پنداشته شده، شایع شده
مثلا he was reputed to be the best singer of the world
شایع شده بود که او بهترین خواننده جهانه
به معنی معروف بود
چه خوب👍
چه بد👎
He was reputed badly in Sao Paulo
He is reputed so nice in these days

بپرس