reputable

/ˈrepjətəbl̩//ˈrepjʊtəbl̩/

معنی: مشهور، قابل اطمینان، قابل شهرت
معانی دیگر: خوشنام، نیک نام، بهنام، معتبر، آبرومند، (کاربرد واژه و غیره) شایسته، استانده، بهنجار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reputably (adv.), reputability (n.), reputableness (n.)
(1) تعریف: having a good reputation.
مترادف: honest, respectable, straight
متضاد: disreputable, infamous, sleazy
مشابه: aboveboard, creditable, dependable, esteemed, estimable, honored, irreproachable, reliable, savory, trustworthy, upright

- He would rather go to a reputable used car dealer than buy a car from a stranger.
[ترجمه هستي نوري] او ترجیح میدهد به سوی فروشنده ماشین دسته دوم معتبر برود تا اینکه از یک غریبه ماشین تهیه کند
|
[ترجمه گوگل] او ترجیح می دهد به یک فروشنده معتبر خودروهای دست دوم مراجعه کند تا اینکه از یک غریبه ماشین بخرد
[ترجمه ترگمان] ترجیح می داد برای خرید ماشین از یک غریبه به یک فروشنده دست دوم فروشی استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: considered proper usage, esp. of words.
مترادف: proper, standard
مشابه: acceptable, correct

جمله های نمونه

1. a reputable bank
یک بانک معتبر

2. a reputable word
واژه ی شایسته

3. one of our university's reputable scholars
یکی از دانشمندان خوشنام دانشگاه ما

4. Always buy from a reputable dealer.
[ترجمه گوگل]همیشه از نمایندگی های معتبر خرید کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه از یک فروشنده معتبر بخرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My information comes from a very reputable source.
[ترجمه گوگل]اطلاعات من از یک منبع بسیار معتبر می آید
[ترجمه ترگمان]اطلاعات من از یک منبع بسیار مشهور سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Purchase your oysters from a reputable fishmonger.
[ترجمه گوگل]صدف های خود را از یک ماهی فروش معتبر خریداری کنید
[ترجمه ترگمان]oysters رو از ماهی reputable خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is it a bona fide, reputable organization?
[ترجمه گوگل]آیا این یک سازمان با حسن نیت و معتبر است؟
[ترجمه ترگمان]این یه سازمان معتبر و قابل اعتماده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reputable charities spend the lion's share of donations on aid and a tiny fraction on administration.
[ترجمه گوگل]موسسات خیریه معتبر، سهم بزرگی از کمک‌های مالی را صرف کمک‌ها و بخش ناچیزی را صرف امور اداری می‌کنند
[ترجمه ترگمان]موسسات خیریه reputable سهم زیادی از کمک های مالی به کمک های مالی و بخش کوچکی از دولت را خرج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We prefer to deal only with reputable companies.
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم فقط با شرکت های معتبر معامله کنیم
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم تنها با شرکت های معتبر سروکار داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a reputable if rather dull book, but Lord Derby was a dull man.
[ترجمه گوگل]این یک کتاب معتبر و البته کسل کننده است، اما لرد دربی مردی کسل کننده بود
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب آبرومند است، اما دربی دربی یک آدم کودن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there are some reputable firms out there.
[ترجمه گوگل]اما چند شرکت معتبر وجود دارند
[ترجمه ترگمان]اما برخی شرکت های معتبر در آنجا وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consider the following statements by reputable modern scientists and historians.
[ترجمه گوگل]به گفته های زیر توسط دانشمندان و مورخان معتبر مدرن توجه کنید
[ترجمه ترگمان]به شرح زیر توسط دانشمندان و مورخان مدرن مشهور توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With all reputable glues the joint, when properly made, is stronger than the surrounding wood.
[ترجمه گوگل]با تمام چسب های معتبر، اتصال، زمانی که به درستی ساخته شود، از چوب اطراف آن قوی تر است
[ترجمه ترگمان]با تمام افراد مشهور، وقتی که به درستی انجام شد، قوی تر از چوب اطراف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you know of a reputable dress hire shop in my area who will be able to kit me out?
[ترجمه گوگل]آیا فروشگاه معتبری برای کرایه لباس در منطقه من می شناسید که بتواند من را بسازد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید که یک لباس رسمی برای استخدام من در ناحیه من هست که می تواند مرا فریب دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is the hard drive from a reputable manufacturer?
[ترجمه گوگل]آیا هارد از یک سازنده معتبر است؟
[ترجمه ترگمان]هارد دیسک قابل قبولیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Reputable frame-makers can help you protect valuable pictures.
[ترجمه گوگل]قاب سازهای معتبر می توانند به شما در محافظت از تصاویر ارزشمند کمک کنند
[ترجمه ترگمان]سازندگان چارچوب سازی می توانند به شما در حفاظت از تصاویر با ارزش کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

قابل شهرت (صفت)
reputable

انگلیسی به انگلیسی

• highly esteemed, having a good reputation; honorable, respectable
a reputable company or person is known to be good and reliable.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I always buy products from reputable brands.
When discussing a news source, someone might comment, “I only trust reputable sources for accurate information. ”
A person might describe a business as reputable by saying, “They have been in the industry for years and have a reputable track record. ”
...
[مشاهده متن کامل]

1. معتبر. خوشنام 2. معتمد. قابل اعتماد 3. آبرومند. محترم 4. آبرومندانه. محترمانه 5. معروف. سرشناس 6. مرغوب
مثال:
they leased the mill to a reputable family
آنها کارخانه را به یک خانواده معروف و سرشناس و خوشنام کرایه دادند.
خوشنام و معتبر
شهیر
سرشناس
صاحب نام
پُرآوازه
مشهور
خوشنام - محترم
سرشناس
معتبر

بپرس