🔸 معادل فارسی:
• استفاده ی دوباره با هدف جدید
• تغییر کاربری دادن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( عمومی – اصلی ) :** استفاده از چیزی برای هدفی متفاوت از هدف اولیه.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *They repurposed the old factory into a museum. *
آن ها کارخانه ی قدیمی را **تغییر کاربری دادند** و به موزه تبدیل کردند.
2. ** ( فنی – رسانه ای ) :** استفاده ی دوباره از محتوا یا داده در قالب یا زمینه ای جدید.
- مثال: *The article was repurposed into a podcast episode. *
مقاله به یک **قسمت پادکست تغییر کاربری داده شد**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** یافتن ارزش یا کاربرد تازه برای چیزی که دیگر به کار اصلی نمی آید.
- مثال: *She repurposed her skills for a new career. *
او مهارت هایش را برای یک **شغل جدید به کار گرفت**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
reuse – recycle – adapt – convert – reassign
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *The company repurposed its old logo for a new campaign. *
شرکت لوگوی قدیمی اش را برای یک **کمپین جدید تغییر کاربری داد**.
• *She repurposed the jars as flower vases. *
او شیشه ها را به عنوان **گلدان استفاده کرد**.
• *The blog posts were repurposed into an e - book. *
پست های وبلاگ به یک **کتاب الکترونیکی تغییر کاربری داده شدند**.
• استفاده ی دوباره با هدف جدید
• تغییر کاربری دادن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( عمومی – اصلی ) :** استفاده از چیزی برای هدفی متفاوت از هدف اولیه.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *They repurposed the old factory into a museum. *
آن ها کارخانه ی قدیمی را **تغییر کاربری دادند** و به موزه تبدیل کردند.
2. ** ( فنی – رسانه ای ) :** استفاده ی دوباره از محتوا یا داده در قالب یا زمینه ای جدید.
- مثال: *The article was repurposed into a podcast episode. *
مقاله به یک **قسمت پادکست تغییر کاربری داده شد**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** یافتن ارزش یا کاربرد تازه برای چیزی که دیگر به کار اصلی نمی آید.
- مثال: *She repurposed her skills for a new career. *
او مهارت هایش را برای یک **شغل جدید به کار گرفت**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
شرکت لوگوی قدیمی اش را برای یک **کمپین جدید تغییر کاربری داد**.
او شیشه ها را به عنوان **گلدان استفاده کرد**.
پست های وبلاگ به یک **کتاب الکترونیکی تغییر کاربری داده شدند**.
Turn over هم میتونه باشه
تغییر جزیی در چیزی
هدفگذاری مجدد
تغییر کاربری دادن
تغییر کاربرد
تغییر کاربردی
تغییر کاربردی
دوکاره
تغییر کاربری
استفاده ی چند منظوره
استفاده از طریق دیگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)