repulsive

/riˈpəlsɪv//rɪˈpʌlsɪv/

معنی: زننده، دافع، متنفر کننده، تنفر اور
معانی دیگر: رانشگر، رانشی، دافعه، بیزار کننده، وازننده، دلزن، آریغ انگیز، تنفرآور، مشمئزکننده، منزجر کننده، پس زن، پس ران، پسکوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: repulsively (adv.), repulsiveness (n.)
(1) تعریف: prompting disgust or aversion; distasteful.
مترادف: disgusting, hideous, nasty, offensive, repellent, repugnant, revolting, sickening, vile
متضاد: adorable, alluring
مشابه: abhorrent, abominable, beastly, distasteful, foul, fulsome, gross, loathsome, mephitic, nauseous, objectionable, obscene, odious, off-putting, putrid, rancid, rank, rotten, stinking, ugly

- The crime scene was repulsive even to these hardened police officers.
[ترجمه گوگل] صحنه جنایت حتی برای این افسران سرسخت پلیس نیز نفرت انگیز بود
[ترجمه ترگمان] این صحنه جنایت حتی برای این افسران خشن و سنگدل هم نفرت انگیز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She found his practice of killing flies with his fingers repulsive, especially as he rarely washed his hands.
[ترجمه امیرمهدی صفدری] تلاش او برای کشتن مگس ها با انگشتانش چندش آور بود، مخصوصا اینکه او به ندرت هم دستانش را می شست.
|
[ترجمه گوگل] او عمل او را در کشتن مگس با انگشتانش نفرت انگیز می دانست، به خصوص که به ندرت دست هایش را می شست
[ترجمه ترگمان] او در اثر کشتن مگس ها با انگشتانش، به خصوص که به ندرت دست هایش را می شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing something to be repelled; exerting a repelling force.
مترادف: repellent, repelling

- a repulsive force between atoms
[ترجمه اوس‌موسی] نیروی رانشی ( دافعه ) بین اتم ها
|
[ترجمه گوگل] نیروی دافعه بین اتم ها
[ترجمه ترگمان] یک نیروی نفرت انگیز میان اتم ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. repulsive force
نیروی رانشی (قوه ی دافعه)

2. the repulsive behavior of nadder khan's mother-in-law
رفتار تنفرانگیز مادرزن نادرخان

3. He was utterly repulsive to her.
[ترجمه گوگل]او برای او کاملا نفرت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]کام لا نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She found the idea deeply repulsive.
[ترجمه گوگل]او این ایده را عمیقاً نفرت انگیز یافت
[ترجمه ترگمان]او این ایده را عمیقا زننده یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Picking your nose is a repulsive habit.
[ترجمه مصطفی ناعمی] انگشت تو بینی کردن، عادت حال به هم زنی است.
|
[ترجمه گوگل]برداشتن بینی یک عادت دفعی است
[ترجمه ترگمان]برداشتن بینی یک عادت نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think rats and snakes are repulsive.
[ترجمه گوگل]به نظر من موش ها و مارها دافعه هستند
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم موش و مارها نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has hairy nostrils and repulsive furniture.
[ترجمه گوگل]او سوراخ های بینی مودار و مبلمان دافعه دارد
[ترجمه ترگمان]بینی پرمو و اسباب repulsive دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Voice, mannerisms, facial expressions, are all wholly repulsive.
[ترجمه گوگل]صدا، رفتار، حالات چهره، همه کاملاً نفرت انگیز هستند
[ترجمه ترگمان]Voice، رفتارشان، حالات چهره، تماما نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What a repulsive man!
[ترجمه گوگل]چه مرد زننده ای!
[ترجمه ترگمان]چه مرد نفرت انگیزی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His chest and cheek the most repulsive sight, a negative constellation of buckshot bruises.
[ترجمه گوگل]قفسه سینه و گونه او نفرت انگیزترین منظره است، صورت فلکی منفی از کبودی های باک
[ترجمه ترگمان]سینه و گونه اش به مراتب نفرت انگیزی است، صورت فلکی negative از گلوله های تفنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Constance found him repulsive and she knew immediately that he was dangerous.
[ترجمه گوگل]کنستانس او ​​را نفرت انگیز یافت و بلافاصله متوجه شد که خطرناک است
[ترجمه ترگمان]کنستنس \"اونو نفرت انگیز پیدا کرد و فورا فهمید که اون خطرناکه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You repulsive little toad!
[ترجمه گوگل]ای وزغ کوچولوی نفرت انگیز!
[ترجمه ترگمان]ای وزغ کوچولوی نفرت انگیز!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many people find slugs repulsive.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم راب را دافعه می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم، گلوله ها را repulsive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Utterly repulsive to the rest of the animal kingdom, but totally irresistible to other skunks.
[ترجمه گوگل]برای بقیه قلمرو حیوانات کاملاً نفرت انگیز است، اما برای سایر اسکنک ها کاملاً غیرقابل مقاومت است
[ترجمه ترگمان]به نظر بقیه مردم سرزمین حیوانات، کاملا غیرقابل مقاومت هستند، اما با skunks دیگر غیرقابل مقاومت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would have a repulsive gravitational effect, and thus make those regions expand in an inflationary manner.
[ترجمه گوگل]این یک اثر گرانشی دافعه خواهد داشت و بنابراین باعث می شود که این مناطق به صورت تورمی گسترش یابند
[ترجمه ترگمان]این می تواند یک تاثیر گرانشی زننده داشته باشد و در نتیجه آن مناطق را به شکل تورم گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

دافع (صفت)
repulsive, repellent, expellant, expellent, forbidding, loathsome, ejaculatory, propulsive

متنفر کننده (صفت)
repulsive

تنفر اور (صفت)
repulsive, revulsive

تخصصی

[برق و الکترونیک] دافع
[ریاضیات] رانشی، وازنشی، دافع، پس زدن

انگلیسی به انگلیسی

• tending to repel, driving away; distasteful, disgusting; causing two bodies to move away from one another (physics)
repulsive means horrible and disgusting.

پیشنهاد کاربران

This word is used to describe something that causes intense disgust or aversion. It suggests that the thing being described is highly offensive or repugnant.
توصیف چیزی که باعث انزجار یا نفرت شدید می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این نشان می دهد که چیزی که توصیف می شود بسیار توهین آمیز یا نفرت انگیز است.
مثال؛
The smell coming from the dumpster was absolutely repulsive.
A person might say, “I find his behavior towards women repulsive. ”
In a conversation about a disturbing image, someone might comment, “That picture is so repulsive, I can’t even look at it. ”

۱. نفرت انگیز. مشمئز کننده. مهوع ۲. {فیزیک}رانشی. دافع
مثال:
Warfare has been prescribed for you, though it is repulsive to you.
جنگ و محاربه برای شما مقرر شده است هر چند آن برای شما نفرت انگیز است.
�کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ�
ADJECTIVE
یه واژه formal هستش:
۱ ) بیزارکننده - خصم آمیز - نفرت انگیز - تنفرآور - منزجرکننده
SYNs
abhorrent ( formal )
detestable ( formal )
repugnant ( formal )
۲ ) مشمئزکننده - تهوع آور
...
[مشاهده متن کامل]

SYN
disgusting
e. g.
Attendance of 11 cabinet ministers and 15 coalition members of Knesset appears to violate ICJ ruling on Gaza war
. . .
A senior US official told the Israeli daily Yedioth Ahronoth: “The radical right’s conference with calls to renew Jewish settlement in Gaza is simply repulsive.
“This is an awful mistake by Netanyahu, who didn’t prevent it. It raises questions as to whether Bibi has his hands on the wheel at all, ” he said, using the prime minister’s well - known moniker.

زننده. نفرت انگیز
Repulsive
رانشی/ پس ران/ پس رانشی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
# Propulsive
جلورنده/ پیش برنده/ پیش رانشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repulse
اسم ( noun ) : repulsion
صفت ( adjective ) : repulsive
قید ( adverb ) : repulsively
[فنی و مهندسی] رانشی، دافعه ( مثلاً نیروی رانشی بین بارهای الکتریکی و قطب های مغناطیسی همنام Repulsive Force نیز نامیده می شود. )
نفرت انگیز

بپرس