republic

/riˈpəblək//rɪˈpʌblɪk/

معنی: جمهوری
معانی دیگر: نظام جمهوری، حکومت جمهوری، گروه (به ویژه اگر دارای حقوق و هدف برابر باشند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a state or nation where supreme political power is exercised by elected representatives acting in the name of the people.

(2) تعریف: a political order headed by an elected or chosen official as opposed to a hereditary monarch.

(3) تعریف: a specific nation having a republican form of government.

- the Irish republic
[ترجمه Saba] جمهوری ایرلند
|
[ترجمه گوگل] جمهوری ایرلند
[ترجمه ترگمان] جمهوری ایرلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the republic of letters
جمهور اهل ادب

2. iran became a republic in 1979
در سال 1979 ایران جمهوری شد.

3. the breakaway region formed a new republic
ناحیه ی جدا شده،جمهوری جدیدی را تشکیل داد.

4. they gave their lives to preserve this republic
آنان جان خود را دادند تا این جمهوری را پاسداری کنند.

5. The republic is a melting pot of different nationalities.
[ترجمه rozhin] این جمهوری آلیاژی از ملیتهای متفاوت می باشد
|
[ترجمه گوگل]جمهوری دیگ ذوب ملیت های مختلف است
[ترجمه ترگمان]این جمهوری یک دیگ ذوب از ملیت های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is President of his own self-proclaimed republic.
[ترجمه گوگل]او رئیس جمهور خودخوانده خود است
[ترجمه ترگمان]او رئیس جمهوری اعلام خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is the only republic which has no territorial disputes with the others.
[ترجمه گوگل]این تنها جمهوری است که هیچ مناقشه ارضی با سایرین ندارد
[ترجمه ترگمان]این تنها کشوری است که هیچ اختلاف ارضی با دیگران ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was extradited to Britain from the Irish Republic to face explosives charges.
[ترجمه گوگل]او برای مواجهه با اتهامات مواد منفجره از جمهوری ایرلند به بریتانیا مسترد شد
[ترجمه ترگمان]او از جمهوری ایرلند به بریتانیا مسترد شد تا با اتهامات مواد منفجره روبرو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When was the People's Republic of China founded?
[ترجمه گوگل]جمهوری خلق چین چه زمانی تاسیس شد؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی جمهوری خلق چین تاسیس شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Republic of Panama seceded from Colombia in 190
[ترجمه گوگل]جمهوری پاناما در سال 190 از کلمبیا جدا شد
[ترجمه ترگمان]جمهوری پاناما در سال ۱۹۰ میلادی از کلمبیا کناره گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After its independence India was proclaimed a republic.
[ترجمه گوگل]پس از استقلال هند، جمهوری اعلام شد
[ترجمه ترگمان]پس از استقلال هند، هند جمهوری اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Holland and the Republic of Ireland drew one-one.
[ترجمه گوگل]هلند و جمهوری ایرلند به تساوی یک - یک رسیدند
[ترجمه ترگمان]هلند و جمهوری ایرلند ۱ - ۱ مساوی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The People's Republic of China was founded in 194
[ترجمه گوگل]جمهوری خلق چین در سال 194 تاسیس شد
[ترجمه ترگمان]جمهوری خلق چین در ۱۹۴ (۱۹۴)تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her private jet landed in the republic on the way to Japan.
[ترجمه گوگل]جت شخصی او در راه ژاپن در جمهوری فرود آمد
[ترجمه ترگمان]جت خصوصی او در راه ژاپن به زمین نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The declaration proclaimed the full sovereignty of the republic.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه حاکمیت کامل جمهوری را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه استقلال کامل این جمهوری را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمهوری (اسم)
commonwealth, state, republic

انگلیسی به انگلیسی

• form of government in which citizens hold the power to elect their representatives; nation in which citizens elect their representatives
a republic is a country which has a president and is governed by elected representatives.

پیشنهاد کاربران

کشورب بدون شاه ملکه ( جمهوری )
جمهوری. حکومت جمهوری
مثال:
the referendum affirmed the republic's right to secede
این همه پرسی، حقِ حکومت جمهوری در برابر کناره گیری کردن را تایید کرد.
گروه
جمهوری : اجتماع و گروه
For example: Islamic Republic
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط بهره برد، با ان بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال:
برای republic ( رِپابلیک ) به معنای جمهوری:
رِ به معنای رهاشدن.
پاب تداعی کننده ی پاپ در انگلیسی که همان تغییر یافته "پاپا" یا " بابا " به معنی پدر روحانی است .
...
[مشاهده متن کامل]

لیک فرضا یعنی لیکن.
داستان: رها شدن از پاپ ( مظهر استبداد ) ولیکن فایده ای آنچنانی هم ندارد که شاید بتواند ذهن را به کلمه ی جمهوری نزدیک کند. ( جمهوری ها ملکه ی فاضله ای نساختند )
در ضمن:
برای revolution ( رِوُلوشِن ) به معنای انقلاب:
رِ به معنای رهاشدن.
وُلو تداعی کننده ی ول و وِلُوْ شدن.
شِن همان شن و سنگ.
قصه: رهاشدن، ول شدن و ریختن شن و سنگ در خیابان می تواند یادآور انقلاب باشد.
برای islamic ( ایزلامیک یا ایسلامیک ) به معنای اسلامی:
ایزلام یا ایسلام که تابلو است به معنای اسلام.
استفاده از ( ایک ) شاید نیازی نباشد چیزی برای آن در نظر گرفته شود چون کلمه کاملا واضح است اما اگر خواسته باشیم می توان آن را ( درجه یک ) در نظر گرفت.
در ضمن برای ابتدا آمدن کلمه ی اسلامی در عبارت islamic republic of iran می توان گفت خارجی ها متوجه اهمیت اسلامی بودن این جمهوری شدند لذا آن را بر جمهوری آن مقدم داشتند که ایکاش ما هم به جای جمهوری اسلامی، اسلامی جمهوری را سر لوحه زندگی قرار می دادیم. گویا بازی با کلمات بسیار آسان تر و دلنشین تر از گفتن قواعدی چون آمدن صفت قبل از موصوف یا بعد از آن می باشد.

a country with no king or queen
جمهور، گروه
نظام/حکومت جمهوری
1 ) But, ultimately, there can be no republic if leaders foment a violent overthrow of the government if they lose an election
2 ) Attempting insurrection is as serious a crime as there is in a self - governing republic
جمهوریت
Electing of president by people
جمهوری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس