reptilian

/repˈtɪlɪən//repˈtɪlɪən/

معنی: خزنده
معانی دیگر: وابسته به خزندگان، موذی، آب زیرکاه، پست فطرت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, resembling, or being a reptile.

(2) تعریف: low, contemptible, or treacherous.
اسم ( noun )
• : تعریف: a reptile.

جمله های نمونه

1. a reptilian man who betrayed his friends
مردی موذی که به دوستان خود نارو زد

2. a reptilian skull
جمجمه ی یک خزنده

3. The chick is ugly and almost reptilian in its appearance.
[ترجمه گوگل]جوجه از نظر ظاهری زشت و تقریباً خزنده است
[ترجمه ترگمان]اون دختره زشت و تقریبا خزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He turned a cold, reptilian gaze on me.
[ترجمه گوگل]نگاه سرد و خزنده ای را به سمت من چرخاند
[ترجمه ترگمان]نگاه سردی به من انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He licked his lips in an unpleasantly reptilian way.
[ترجمه گوگل]لب هایش را به طرز ناخوشایندی خزنده لیس زد
[ترجمه ترگمان]او لب هایش را به طرز ناخوشایندی تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bliss, his reptilian face suggested, was what he expected to find with this succubus at the top of the stairs.
[ترجمه گوگل]چهره خزنده‌ای او نشان می‌دهد که سعادت همان چیزی بود که او انتظار داشت با این سوکوبوس در بالای پله‌ها پیدا کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، به نظر می رسید که در بالای پله ها با این ماده جن خاکی چه چیزی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Closer to the ship, occasional vague, reptilian shapes would blunder into the interdiction field, cry out, and then crash away through indigo mists .
[ترجمه گوگل]نزدیک‌تر به کشتی، گهگاه شکل‌های مبهم و خزنده به میدان بازدارنده اشتباه می‌کردند، فریاد می‌کشیدند و سپس از میان مه‌های نیل سقوط می‌کردند
[ترجمه ترگمان]به کشتی نزدیک تر می شویم، گاه گاهی شکل مبهمی به آن ها وارد می شود، فریاد می زند، و بعد از میان مه نیل به بیرون سقوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nonverbal communication is processed by a woman's reptilian brain – the physical part of her brain that evolved millions of years before the Mammalian Limbic brain ever evolved around it.
[ترجمه گوگل]ارتباطات غیرکلامی توسط مغز خزنده یک زن پردازش می‌شود - بخش فیزیکی مغز او که میلیون‌ها سال قبل از تکامل مغز لیمبیک پستانداران حول آن تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان]ارتباط کلامی با مغز خزنده زن پردازش می شود - بخش فیزیکی مغز او که میلیون ها سال پیش از مغز mammalian limbic رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reptilian brain is much like a baby's brain.
[ترجمه گوگل]مغز خزندگان بسیار شبیه مغز یک نوزاد است
[ترجمه ترگمان]مغز خزنده شبیه مغز کودک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. History of Universe 3: The Prophecy! Reptilian king shocked rocket high!
[ترجمه گوگل]History of Universe 3: The Prophecy! شاه خزندگان با موشک شوکه کرد!
[ترجمه ترگمان]تاریخ جهان ۳: غیب گویی! پادشاه reptilian موشک را بالا برد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Blurrgs are dim-witted, tough-skinned reptilian herbivores used as riding animals and beasts of burden by the Marauders of Endor.
[ترجمه گوگل]Blrrgs خزنده‌خواران کم‌هوش و با پوست خشن هستند که توسط غارت‌گران اندور به عنوان حیوانات سواری و جانوران بار استفاده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Blurrgs های ضعیف و خشن که مثل حیوانات سوار بر حیوانات و حیواناتی که بار دیگر از بار Marauders بر دوش بودند استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The next most prevalent type of species is reptilian, and this includes lizards and bird creatures.
[ترجمه گوگل]شایع ترین نوع بعدی خزنده است که شامل مارمولک ها و موجودات پرنده می شود
[ترجمه ترگمان]رایج ترین نوع از گونه ها بخش خزنده است و این شامل مارمولک و مخلوقات پرنده نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As you summon the story of your reptilian past, you will find that many of the influential characters in the patriarchal system of history have indeed been part of the reptile family.
[ترجمه گوگل]وقتی داستان گذشته خزنده خود را فرا می‌خوانید، متوجه می‌شوید که بسیاری از شخصیت‌های تأثیرگذار در نظام پدرسالارانه تاریخ در واقع بخشی از خانواده خزنده‌ها بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]همانطور که داستان گذشته خزنده شما را به یاد دارید، خواهید دید که بسیاری از شخصیت های تاثیرگذار در سیستم پدرسالارانه تاریخ در واقع بخشی از خانواده خزنده بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Faux leather upper in trend-setting reptilian print with an adjustable mary jane strap across the instep.
[ترجمه گوگل]رویه چرم مصنوعی با طرح خزنده با بند مری جین قابل تنظیم در قسمت پشتی
[ترجمه ترگمان]رده بالای چرمی Faux از جنس خزنده است که با یک بند قابل تنظیم جین به دور ساق پا پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خزنده (صفت)
creepy, wormy, crawling, creeping, reptilian

انگلیسی به انگلیسی

• reptile, cold-blooded animal from the class reptilia (such as snakes, lizards, etc.)
of or pertaining to the reptiles; despicable, base, mean
reptilian means characteristic of reptiles or like a reptile.

پیشنهاد کاربران

طبق فرضیه ها و نظریه های اثباتنشده گروهی از موجودات فضایی که توانایی تبدیل شدن به چهره های گوناگون انسانی را دارند. و بین بعضی از ایالت ها و استان های کشور های مختلف در حال زندگی هستند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : reptile
✅️ صفت ( adjective ) : reptilian
✅️ قید ( adverb ) : _
خزنده سان، خزنده گون، خزنده مانند و یا مرتبط باخزندگان ، به نوعی از شبه ا نسانهای خزنده مانند در طبقه بندی موجودات احتمالی فرازمینی نیز اطلاق می شود همینطور به افرادی که در اثر سانحه دچار از ریخت افتادن چهره شده اند نیز گفته می شود.
در کلیه پرندگان, گروهی از نفرون ها دارای ویژگی هایی مشابه نفرون های خزندگان می باشند که reptilian nephrons به معنای خزنده ای ( خزنده گون ) نامیده می شوند.

بپرس