reprove

/riˈpruːv//rɪˈpruːv/

معنی: سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن
معانی دیگر: نکوهیدن، انتقاد کردن، خرده گیری کردن، اظهار ناخشنودی کردن، ناخرسندی نشان دادن، مخالفت نشان دادن، (مهجور- استدلال و غیره) رد کردن، بطلان (چیزی را) ثابت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reproves, reproving, reproved
• : تعریف: to criticize, usu. mildly, for wrongdoing.
مشابه: accuse, admonish, chide, fault, reproach

- She reproved her husband for forgetting to wipe his feet but then kissed his cheek playfully.
[ترجمه گوگل] او شوهرش را سرزنش کرد که فراموش کرده پاهایش را پاک کند، اما بعد با بازیگوشی گونه او را بوسید
[ترجمه ترگمان] شوهر خود را سرزنش کرد که فراموش کرده است پاهایش را پاک کند اما بعد به شوخی گونه اش را بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reprovingly (adv.), reprover (n.)
• : تعریف: to make a statement of disapproval.
مشابه: dish it out

جمله های نمونه

1. The teacher gently reproved the boys for not paying attention.
[ترجمه گوگل]معلم به آرامی پسرها را به خاطر بی توجهی سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]معلم به آرامی پسران را سرزنش کرد که توجه نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Flatterer," she said giving him a mock reproving look.
[ترجمه گوگل]او با نگاهی تمسخر آمیز به او گفت: "متملق تر "
[ترجمه ترگمان]\"او با حالتی تمسخر آمیز به او نگاه کرد و گفت:\" \"flatterer\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Satan reproves sin.
[ترجمه گوگل]شیطان گناه را سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]شیطان reproves گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The teacher reproved him for his coming late again.
[ترجمه گوگل]معلم دوباره او را به خاطر دیر آمدنش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]معلم او را به خاطر دیر آمدن او سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do not overdo your privilege of reproving me.
[ترجمه گوگل]از امتیاز خود در سرزنش من زیاده روی نکنید
[ترجمه ترگمان]دیگر جرات نکن مرا سرزنش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Employees were reproved for smoking in the building's restrooms.
[ترجمه گوگل]کارمندان به دلیل سیگار کشیدن در دستشویی های ساختمان مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]کارمندان به خاطر سیگار کشیدن در سرویس های بهداشتی ساختمان مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Women were reproved if they did not wear hats in court.
[ترجمه گوگل]اگر زنان در دادگاه کلاه نمی گذاشتند، سرزنش می شدند
[ترجمه ترگمان]زنان در صورت پوشیدن کلاه در دادگاه مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The priest reproved people for not coming to church.
[ترجمه گوگل]کشیش مردم را به خاطر نیامدن به کلیسا سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش مردم را به خاطر آمدن به کلیسا سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She threw him an angry and reproving look/glance.
[ترجمه گوگل]نگاه/نگاهی عصبانی و توهین آمیز به او انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاه تندی به او انداخت و نگاهی به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only if the dresses became too tight or too short would he make a gently reproving comment.
[ترجمه گوگل]فقط اگر لباس‌ها خیلی تنگ یا خیلی کوتاه می‌شدند، او به آرامی نظر توهین‌آمیز می‌کرد
[ترجمه ترگمان]فقط اگر لباس ها بیش از حد محکم می شدند، او به آرامی اظهار نظر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Approaching the car I was driving, he reproved me, saying that a padre ought to know better.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به ماشینی که در حال رانندگی بودم، مرا سرزنش کرد و گفت که یک پدر باید بهتر بداند
[ترجمه ترگمان]داشت به اتومبیل نزدیک می شد که من رانندگی می کردم، او به من اهانت کرد و گفت که یک پدر باید بهتر از این موضوع را بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes he reproved her weakly about the shirts.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او را در مورد پیراهن ها به طور ضعیف سرزنش می کرد
[ترجمه ترگمان]گاهی او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You will not want to reprove any children for talking during your speech.
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید هیچ کودکی را به خاطر صحبت در طول سخنرانی خود سرزنش کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی خواهید در سخنرانی خود هر بچه ای را سرزنش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Beggar reproves him, then turns to practical advice.
[ترجمه گوگل]گدا او را سرزنش می کند، سپس به توصیه عملی روی می آورد
[ترجمه ترگمان]The او را فریب می دهد، بعد به پند و اندرز عملی برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His tone was mildly reproving.
[ترجمه گوگل]لحنش ملایم ملایم بود
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش ملایم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

ملامت کردن (فعل)
blame, reproach, rebuke, upbraid, reprove, call down

عتاب کردن (فعل)
blame, rebuke, chide, reprove, expostulate

نکوهش کردن (فعل)
reprove, criticize, dispraise

انگلیسی به انگلیسی

• admonish, reproach; censure, condemn; blame, accuse
if you reprove someone, you tell them that they have behaved wrongly or foolishly; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For example, a teacher might reprove a student for talking during class.
A parent might reprove their child for not cleaning their room.
A supervisor might reprove an employee for not following company policies.
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-scold/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reprove
اسم ( noun ) : reproof
صفت ( adjective ) : reproving
قید ( adverb ) : reprovingly
سرزنش کردن
آگاه کردن Admonish

بپرس