reproof

/rɪˈpruːf//rɪˈpruːf/

معنی: سب، سرزنش، عتاب، ملامت، طعنه، نکوهش، توبیخ ملایم
معانی دیگر: بیغار، انتقاد، خرده گیری (reproval هم می گویند)، توبی  ملایم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act or statement of disapproval.
مترادف: admonishment, admonition, chiding

- He didn't think he'd done anything wrong, so he was surprised and stung by her reproof.
[ترجمه دکتر سامان کباریان] او فکر نمی کرد کار اشتباهی انجام داده باشد ، بنابراین از سرزنش او متعجب و مبهوت شد
|
[ترجمه گوگل] او فکر نمی کرد کار اشتباهی انجام داده باشد، بنابراین از سرزنش او شگفت زده شد و نیش خورد
[ترجمه ترگمان] او فکر نمی کرد کار اشتباهی انجام داده باشد، بنابراین غافلگیر شده بود و از توبیخ او ناراحت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sensitive student who cannot bear reproof
شاگرد حساسی که تحمل خرده گیری را ندارد

2. A smart reproof is better than smooth deceit.
[ترجمه گوگل]سرزنش هوشمندانه بهتر از فریب هموار است
[ترجمه ترگمان] یه توبیخ هوشمندانه بهتر از فریب دادنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He that can bear a reproof,and mend by it,if he is not wise,is in a fair way of being so.
[ترجمه گوگل]کسی که می تواند توبیخ را تحمل کند و با آن اصلاح کند، اگر عاقل نباشد، عادلانه است
[ترجمه ترگمان]اگر او عاقل نباشد، می تواند از این روش ایراد بگیرد، و اگر هم عاقل نباشد، این کار را به خوبی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She greeted me with a look of cold reproof.
[ترجمه گوگل]او با نگاه سردی به من سلام کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاه سردی به من سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His words were a mixture of pity and reproof.
[ترجمه گوگل]سخنان او آمیزه ای از ترحم و سرزنش بود
[ترجمه ترگمان]کلماتش حاکی از ترحم و سرزنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She got a sharp reproof for being late.
[ترجمه گوگل]او به دلیل دیر آمدن مورد سرزنش شدید قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که دیر کرده بود توبیخ شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She received a mild reproof from the teacher.
[ترجمه گوگل]او یک سرزنش خفیف از معلم دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او با سرزنش ملایم از معلم سر باز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No reason for the reproof is suggested.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی برای توبیخ پیشنهاد نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای این سرزنش پیشنهاد نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There had been something of a reproof in that letter, even though no word of it had been written openly.
[ترجمه گوگل]در آن نامه چیزی از سرزنش وجود داشت، اگرچه هیچ کلمه ای از آن آشکارا نوشته نشده بود
[ترجمه ترگمان]در این نامه چیزی شنیده بود که حتی یک کلمه هم در آن نوشته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reproof, justified or not, is significant.
[ترجمه گوگل]توبیخ، موجه یا غیر موجه، مهم است
[ترجمه ترگمان]این نکوهش، موجه و یا نادرست، قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is impatient of reproof.
[ترجمه گوگل]او از سرزنش بی تاب است
[ترجمه ترگمان]از توبیخ حوصله اش سر رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her voice was balanced precisely between reproof and mild shock.
[ترجمه گوگل]صدای او دقیقاً بین سرزنش و شوک ملایم متعادل بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به طور دقیق بین سرزنش و شوک ملایم تعادلش را حفظ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can scarcely expect to escape reproof for such irresponsible behavior.
[ترجمه گوگل]به سختی می توانید انتظار داشته باشید که برای چنین رفتار غیرمسئولانه ای از سرزنش فرار کنید
[ترجمه ترگمان]به سختی می توان انتظار داشت که از این رفتار غیر عادی خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They spoke in tones of gentle reproof.
[ترجمه گوگل]آنها با لحن ملایم سرزنش صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با لحن ملایم و ملایم سخن می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سب (اسم)
abuse, insult, curse, blame, reproach, reproof

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

عتاب (اسم)
blame, reproof, expostulation, chiding

ملامت (اسم)
reproach, reproof, rebuke, brush, call-down

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

نکوهش (اسم)
reproof, criticism, remonstrance, remonstration

توبیخ ملایم (اسم)
reproof

انگلیسی به انگلیسی

• admonition, reproach; censure, condemnation; expression of blame, accusation
a reproof is something that you say to someone to show that you disapprove of what they have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سرزنش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reprove
اسم ( noun ) : reproof
صفت ( adjective ) : reproving
قید ( adverb ) : reprovingly

بپرس