اسم ( noun )
• : تعریف: an evil or lawless person, often beyond hope of redemption.
• مشابه: blackguard, outlaw, profligate, villain
• مشابه: blackguard, outlaw, profligate, villain
- He was considered a reprobate who deserved to spend his life in prison.
[ترجمه seyed] به نظر خیلی ها، وی فردی فاسد و هرز ه ای بود که سزاوار زندان برای سپری کردن زندگی اش بود.|
[ترجمه گوگل] او را محکومی می دانستند که سزاوار زندگی اش در زندان بود[ترجمه ترگمان] به نظر او کسی بود که سزاوار آن بود که زندگی خود را در زندان به سر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: having a corrupt or evil character; immoral.
• مشابه: corrupt, evil, immoral
• مشابه: corrupt, evil, immoral
• (2) تعریف: beyond hope of salvation; damned.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reprobates, reprobating, reprobated
مشتقات: reprobacy (n.)
حالات: reprobates, reprobating, reprobated
مشتقات: reprobacy (n.)
• : تعریف: to reject as evil; condemn.