فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reproaches, reproaching, reproached
حالات: reproaches, reproaching, reproached
• (1) تعریف: to express disapproval of or disappointment with (someone); censure.
• مترادف: blame, chide, rebuke, reprehend, reprove
• مشابه: admonish, berate, castigate, censure, criticize, fault, reprimand, scold, upbraid
• مترادف: blame, chide, rebuke, reprehend, reprove
• مشابه: admonish, berate, castigate, censure, criticize, fault, reprimand, scold, upbraid
- She said nothing the last time he forgot their date, but this time she reproached him for it.
[ترجمه گوگل] آخرین باری که قرار ملاقاتشان را فراموش کرد چیزی نگفت، اما این بار او را به خاطر آن سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] آخرین باری که تاریخ آن ها را فراموش کرد چیزی نگفت، اما این بار او را به خاطر آن سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آخرین باری که تاریخ آن ها را فراموش کرد چیزی نگفت، اما این بار او را به خاطر آن سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to bring disgrace upon; be a source of shame to.
• مترادف: disgrace, dishonor, shame
• مشابه: brand, discredit, stigmatize
• مترادف: disgrace, dishonor, shame
• مشابه: brand, discredit, stigmatize
- His betrayal of his platoon reproached him for years.
[ترجمه گوگل] خیانت او به جوخه اش سال ها او را سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] خیانت او برای سال ها او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خیانت او برای سال ها او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: reproachable (adj.), reproachably (adv.), reproachingly (adv.), reproachableness (n.), reproacher (n.)
مشتقات: reproachable (adj.), reproachably (adv.), reproachingly (adv.), reproachableness (n.), reproacher (n.)
• (1) تعریف: disapproving criticism; blame.
• مترادف: blame, censure, disapproval, rebuke
• مترادف: blame, censure, disapproval, rebuke
• (2) تعریف: a source or cause of shame or disgrace.
• مترادف: blot, disgrace
• مشابه: dishonor, opprobrium, scandal
• مترادف: blot, disgrace
• مشابه: dishonor, opprobrium, scandal