• (1)تعریف: the act of repression or condition of being repressed. • مشابه: tyranny
• (2)تعریف: the blocking from conscious awareness of unpleasant memories, feelings, or the like.
جمله های نمونه
1. We will aid their struggle against violent repression.
[ترجمه گوگل]ما به مبارزه آنها علیه سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد [ترجمه ترگمان]ما به مبارزه آن ها علیه سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The trade unions suffered brutal repression after the coup.
[ترجمه امام] اتحادیه های کارگری پس از کودتا, از سرکوب وحشیانه رنج بردند
|
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری پس از کودتا از سرکوب وحشیانه رنج بردند [ترجمه ترگمان]پس از کودتا، اتحادیه های تجاری از سرکوب بی رحمانه رنج بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In a very real sense, post - war repression was the continuation of the war.
[ترجمه امام] بنابر منطقی بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ تداوم جنگ بود
|
[ترجمه گوگل]به معنای واقعی، سرکوب پس از جنگ ادامه جنگ بود [ترجمه ترگمان]در یک حس بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ تداوم جنگ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They were fighting against repression and injustice in their country.
[ترجمه Sina] آن ها علیه ( در مقابل ) زور و خشونت و ناعدالتی در کشورشان مبارزه کردند.
|
[ترجمه رامین] آن ها در حال مبارزه علیه سرکوب و بی عدالتی در کشورشان بودند
|
[ترجمه گوگل]آنها علیه سرکوب و بی عدالتی در کشورشان مبارزه می کردند [ترجمه ترگمان]آن ها در حال مبارزه با سرکوب و ستم در کشورشان بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The political repression in this country is enforced by terror.
[ترجمه رامین] سرکوب سیاسی در این کشور با اعمال وحشت اجرا می شود
|
[ترجمه گوگل]سرکوب سیاسی در این کشور با ترور اعمال می شود [ترجمه ترگمان]سرکوب سیاسی در این کشور با تروریسم اجرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He had tacitly sanctioned repression against the opposition parties.
[ترجمه گوگل]او به طور ضمنی سرکوب احزاب مخالف را تایید کرده بود [ترجمه ترگمان]او به طور ضمنی سرکوب علیه احزاب مخالف را تحریم کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. People are fighting against repression and injustice.
[ترجمه گوگل]مردم با سرکوب و بی عدالتی مبارزه می کنند [ترجمه ترگمان]مردم در حال مبارزه با سرکوب و ستم هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They suffered years of repression at the hands of the old regime.
[ترجمه گوگل]آنها سالها از سرکوب توسط رژیم قدیمی رنج بردند [ترجمه ترگمان]آن ها سال ها از سرکوبی رژیم گذشته رنج می بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Internal dissension as much as military repression was to prove the rebels' undoing in 169
[ترجمه گوگل]اختلافات داخلی به اندازه سرکوب نظامی برای اثبات شکست شورشیان در سال 169 بود [ترجمه ترگمان]نفاق داخلی، به همان اندازه سرکوبی نظامی، اثبات شورش شورشیان در سال ۱۶۹ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Since that time, it has suffered repression from the government and military authorities.
[ترجمه گوگل]از آن زمان تاکنون، از سوی دولت و مقامات نظامی مورد سرکوب قرار گرفته است [ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، از سوی دولت و مقامات نظامی سرکوب شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There were months of interrogations, torture and repression as the military tightened its grip on the country.
[ترجمه گوگل]ماه ها بازجویی، شکنجه و سرکوب وجود داشت، زیرا ارتش کنترل خود را بر کشور سخت تر می کرد [ترجمه ترگمان]ماه ها بازجویی، شکنجه و سرکوبی رخ داد زیرا ارتش فشار خود را بر کشور تشدید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. After years of political repression, the education system has little credibility with those it is supposed to serve.
[ترجمه گوگل]پس از سالها سرکوب سیاسی، نظام آموزشی نزد کسانی که قرار است به آنها خدمت کند، اعتبار چندانی ندارد [ترجمه ترگمان]پس از سال ها سرکوب سیاسی، سیستم آموزشی دارای اعتبار کمی با کسانی است که قرار است خدمت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Over the past weeks, Milosevic has alternated between repression and reconciliation, and this week was no exception.
[ترجمه گوگل]طی هفته های گذشته، میلوسویچ به تناوب سرکوب و آشتی را تغییر داده است و این هفته نیز از این قاعده مستثنی نبود [ترجمه ترگمان]طی چند هفته گذشته، Milosevic بین سرکوب و آشتی تغییر کرده بود، و این هفته هیچ استثنایی وجود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Here, insulated by repression from direct awareness, mental representations can live on unsuspected and unknown.
[ترجمه گوگل]در اینجا، با سرکوب از آگاهی مستقیم، بازنماییهای ذهنی میتوانند بدون شک و ناشناخته زندگی کنند [ترجمه ترگمان]در اینجا، با سرکوب مستقیم از سطح آگاهی مستقیم، نمایش های ذهنی می توانند براساس unsuspected و ناشناخته ای زندگی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سرکوبی (اسم)
squelch, repression
انگلیسی به انگلیسی
• state of being repressed, suppression; suppression of undesirable feelings urges or memories within the unconscious (psychoanalysis) repression is the use of force to restrict and control a group of people.
پیشنهاد کاربران
در متون روان شناسی به معنای واپس رانی است.
دو تا کلمه شبیه هم داریم repression : unconsciously deny impulses یه جوری معنی خودسانسوری میده یعنی به صورت ناخودآگاه جلو خودت رو میگیری supression: consciously suppress impulses اینجا آگاهانه یه چیزی رو سرکوب میکنی