representativeness
انگلیسی به انگلیسی
state of being representative
پیشنهاد کاربران
نمایندگی
[آمار] نمایه پذیری؛ قابلیت مشت نمونه ی خروار بودن.
ویژه گی �نمونه ی آماری� که به طور قابل قبولی نمایان گر ویژه گی های �جمعیت آماری� باشد.
ویژه گی �نمونه ی آماری� که به طور قابل قبولی نمایان گر ویژه گی های �جمعیت آماری� باشد.
در حسابداری:
اثر برجستگی
اثر برجستگی
در رشته حسابداری: نسبت دادن تصمیم صحیح به خود
شناساننده
معرّفگری
در سوگیری های شناختی به معنای "مُعَرِف گرایی" است.
جایگاه یا موقعیت نمایندگی یک گروه بزرگ تر؛ نمایندگی یک جمع؛ مشت نمونه خروار بودن!!!
نمایانگر بودن، نشانگر بودن، نمایشگر بودن، نشاندهنده بودن، بیانگر بودن
بازنمایانه
معرف بودن
نماینده بودن، معرف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)