reportedly

/rəˈpɔːrtədli//rɪˈpɔːtɪdli/

طبق گزارش یا شایعه، ظاهرا، بطوری که شایع است، به قرار مسموع، به قرار مسموع he is reportedly going to resign از قرار معلوم قصد دارد استعفا بدهد

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: according to rumor or report.

جمله های نمونه

1. he is reportedly going to resign
از قرار معلوم قصد دارد استعفا بدهد.

2. Police had reportedly searched his flat and found incriminating evidence.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که پلیس آپارتمان او را بازرسی کرده و شواهدی را پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، پلیس آپارتمان او را جستجو کرده و مدارک جرم را پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The band have reportedly decided to split up.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که گروه تصمیم به جدایی گرفته است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که گروه تصمیم گرفته است که از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their profits have reportedly topped £000,000 this year.
[ترجمه گوگل]سود آنها در سال جاری به بیش از 000000 پوند رسیده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که سود آن ها بیش از ۰۰۰،۰۰۰ پوند در سال جاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The star is reportedly very ill.
[ترجمه گوگل]گفته می شود این ستاره بسیار بیمار است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این ستاره بسیار بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A French company has reportedly cut a deal to produce software for government agencies.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که یک شرکت فرانسوی قرارداد تولید نرم افزار برای سازمان های دولتی را قطع کرده است
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، یک شرکت فرانسوی قراردادی برای تولید نرم افزار برای ادارات دولتی را قطع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The move, reportedly the President's idea, has come in for a lot of criticism.
[ترجمه گوگل]این اقدام، که ظاهرا ایده رئیس جمهور است، با انتقادات زیادی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، این حرکت باعث انتقادات زیادی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mine reportedly had an accident rate triple the national average.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که میزان تصادف این معدن سه برابر میانگین کشوری است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که این معدن سه برابر میانگین ملی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The president is reportedly getting twitchy about the recent fall in his popularity.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش‌ها، رئیس‌جمهور در مورد کاهش اخیر محبوبیت خود دچار نگرانی شده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که رئیس جمهور از سقوط اخیر محبوبیت خود تنگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two were reportedly killed in an exchange of fire during a police raid.
[ترجمه گوگل]گفته می شود این دو در جریان تبادل آتش در جریان حمله پلیس کشته شدند
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها این دو نفر در طی یک یورش پلیس در تبادل آتش کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her husband's assets are reportedly worth over $15 million.
[ترجمه گوگل]ارزش دارایی های شوهرش بیش از 15 میلیون دلار گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که دارایی های شوهرش بیش از ۱۵ میلیون دلار ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The committee is reportedly unhappy about the discrepancy in numbers.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که کمیته از اختلاف در اعداد ناراضی است
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، این کمیته در مورد اختلاف تعداد افراد ناراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is reportedly being held incommunicado at a military prison.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او در یک زندان نظامی به صورت غیرمعمول نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که او در یک زندان نظامی دستگیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was, reportedly, hand-to-hand combat in the streets.
[ترجمه گوگل]طبق گزارش ها، درگیری تن به تن در خیابان ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که نبرده ای دست به دست در خیابان ها دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He reportedly called her "a lying little twit".
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او او را "یک تویت کوچک دروغگو" خطاب کرده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که او او را \"نشانه ای کوچک و بیجا\" خوانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• according to rumor, according to reports
if something is reportedly true, someone has said that it is true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

به قرار مسموع. به طوری که شایع است. ظاهرا
مثال:
A Shooting incident has been reported in The Iranian Parliament. A parliament security guard has reportedly been injured.
یک حادثه تیراندازی در مجلس ایران گزارش شده است. به قرار مسموع یکی {از} محافظین امنیت مجلس مجروح شده است.
به معنای بر طبق گزارش، از قرار معلوم، ظاهرا، چیزی که شما میدونید و فقط گزارش شده اما تایید نشده و با لغت rumored یا شایعه شده هم معنی است
according to what people say about something/ according to what many people say
با توجه به آنچه مردم در مورد چیزی می گویند، براساس/ برحسب آنچه مردم. . . . . .
با توجه به آنچه بسیاری از مردم می گویند
...
[مشاهده متن کامل]

New York is reportedly a very exciting place to live ( = People say that it is ) .
The committee is reportedly unhappy about the discrepancy in numbers.
He reportedly said recognising the independent Palestinian state and Israel withdrawing it soldiers from the occupied Palestinian territory are ways that could help stop the war.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/reportedly
بنا به گزارش
بنا به گفته دیگران
بنابر روایات
بر اساس گفته ها
بر حسب واقعه
بنا بر گزارش ها، بنا بر روایات، گفته می شود که. . .
Adverb :
شنیده ها حاکی از این است که . . . . .
از قرار معلوم. . . . .
میگن که . . . . .
شنیدم که . . . . .
گویا. . .
از قرار معلوم، ظاهرا
طبق گزارش ها
According to what some people say
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس