reportable

/rəˈpɔːrtəbl̩//rɪˈpɔːtəbl̩/

معنی: گزارش دادنی
معانی دیگر: گزارش دادنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of report.

جمله های نمونه

1. Also keeping hope alive for some more reportable news were members of the British press.
[ترجمه گوگل]همچنین اعضای مطبوعات بریتانیا امید را برای اخبار قابل گزارش بیشتر زنده نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]همچنین امید به زنده ماندن برای برخی خبره ای ناخوشایند، اعضای مطبوعات بریتانیا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Years of research produced no reportable results.
[ترجمه گوگل]سالها تحقیق هیچ نتیجه قابل گزارشی نداشت
[ترجمه ترگمان]سال ها تحقیق نتایج reportable را به وجود نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reportable segment or an operating unit, as defined in Statement no . 13
[ترجمه گوگل]بخش قابل گزارش یا یک واحد عملیاتی، همانطور که در بیانیه شماره تعریف شده است 13
[ترجمه ترگمان]بخش reportable یا یک واحد عملیاتی که در بیانیه شماره نه تعریف شده است ۱۳
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In most cases, the reportable value is used as documentation for internal or external users.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، مقدار گزارش‌پذیر به عنوان مستند برای کاربران داخلی یا خارجی استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، مقدار reportable به عنوان مستندات برای کاربران داخلی یا خارجی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The term reportable result as used in this document means a final analytical result.
[ترجمه گوگل]عبارت نتیجه گزارش پذیر همانطور که در این سند استفاده می شود به معنای نتیجه تحلیلی نهایی است
[ترجمه ترگمان]اصطلاح reportable که در این سند به کار می رود به معنی نتیجه تحلیلی نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The doctor who practices in States where the condition is reportable is in a difficult position.
[ترجمه گوگل]پزشکی که در ایالاتی که وضعیت قابل گزارش است، در موقعیت دشواری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]دکتری که در آمریکا عمل می کند در وضعیت دشواری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And in 1951 Great Britain, for the first time in modern history, made leprosy a reportable disease.
[ترجمه گوگل]و در سال 1951، بریتانیای کبیر، برای اولین بار در تاریخ مدرن، جذام را به یک بیماری قابل گزارش تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]و در سال ۱۹۵۱، بریتانیای کبیر، برای اولین بار در تاریخ مدرن، جذام را به بیماری reportable تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The LTA rate is expressed as the ratio of reportable accidents to 000,000 man - hours.
[ترجمه گوگل]نرخ LTA به عنوان نسبت تصادفات قابل گزارش به 000000 ساعت کار بیان می شود
[ترجمه ترگمان]نرخ lta به عنوان نسبت تصادف reportable به سی و چند ساعت به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The authors were also able to passively follow the cohort ( through laboratory and reportable - disease records ) thereafter.
[ترجمه گوگل]نویسندگان همچنین توانستند به طور منفعلانه گروه را (از طریق سوابق آزمایشگاهی و بیماری های قابل گزارش) دنبال کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان همچنین توانستند به طور منفعلانه این گروه را از طریق سوابق آزمایشگاهی و reportable - بیماری)دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گزارش دادنی (صفت)
reportable

انگلیسی به انگلیسی

• can be reported; worthy of being reported

پیشنهاد کاربران

بپرس