repletion

/rɪˈpliːʃn̩//rɪˈpliːʃn̩/

معنی: انباشتگی، تکمیل، پری، پرسازی
معانی دیگر: سیری، پرخوری، سورچرانی، اشباع (از خوراک و نوشیدنی)، طب پر خون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition of being replete; abundance or fullness.
مشابه: amplitude

(2) تعریف: a condition of being too full of food or drink; surfeit; satiety.
مشابه: surfeit

جمله های نمونه

1. It is better to die of repletion than to endure hunger.
[ترجمه گوگل]مردن از سیری بهتر از تحمل گرسنگی است
[ترجمه ترگمان]از این که بیش از حد تحمل گرسنگی بمیرم بهتر است بمیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Intravenous fluid repletion allows oral fluids to be offered sparingly.
[ترجمه گوگل]پر شدن مایعات داخل وریدی باعث می شود تا مایعات خوراکی به مقدار کم ارائه شوند
[ترجمه ترگمان]repletion سیال intravenous به مایعات شفاهی اجازه می دهد تا به مقدار کم ارایه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Consuming carbohydrates right after training can speed glycogen repletion and muscle recovery.
[ترجمه گوگل]مصرف کربوهیدرات بلافاصله بعد از تمرین می تواند باعث افزایش گلیکوژن و ریکاوری عضلات شود
[ترجمه ترگمان]مصرف کربوهیدرات درست بعد از آموزش می تواند باعث تسریع مصرف گلیکوژن و بهبود ماهیچه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A baby vomits milk from repletion.
[ترجمه گوگل]نوزاد از پر شدن شیر استفراغ می کند
[ترجمه ترگمان]یک بچه شیر را از repletion repletion بالا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The symptoms of repletion heat patterns as fact are developed from the foundation of vacuity heat patterns in constitution.
[ترجمه گوگل]نشانه‌های الگوهای گرمای بازپرداختی به عنوان واقعیت از پایه و اساس الگوهای گرمای خلاء در ساختار ایجاد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]علایم الگوهای حرارتی repletion در حقیقت از اساس الگوهای حرارتی vacuity در قانون اساسی توسعه داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pile repletion measurement, drilling, the embedment of the steel casing and pile drilling are emphasized.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری پر شدن شمع، حفاری، تعبیه پوشش فولادی و حفاری شمع تاکید شده است
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری، حفاری، دریل کردن بدنه فولادی و دریل کردن توده مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Considering repletion meaning to spend an index is to make multilateral home and area begin research and a kind of when use new economic norms actively in recent years.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفتن پر شدن به معنای خرج کردن یک شاخص به این معنی است که خانه و منطقه چندجانبه شروع به تحقیقات کرده و نوعی استفاده فعال از هنجارهای اقتصادی جدید در سال های اخیر است
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن معنای repletion برای هزینه کردن یک شاخص، ایجاد یک خانه چند جانبه و شروع تحقیق و نوعی از استفاده از هنجارهای اقتصادی جدید در سال های اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Intraenous fluid repletion allows oral fluids to be offered sparingly.
[ترجمه گوگل]پر شدن مایعات داخل وریدی اجازه می دهد تا مایعات خوراکی به طور محدود ارائه شوند
[ترجمه ترگمان]repletion سیال Intraenous به مایعات شفاهی اجازه می دهد تا به مقدار کم ارایه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The features are romantic freeness symbol, incomplete repletion and amusing cartoons.
[ترجمه گوگل]ویژگی ها نماد آزادی عاشقانه، پر شدن ناقص و کارتون های سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها، نماد freeness رمانتیک، خرافات ناقص و کارتون های سرگرم کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clinically most situations manifest as vacuity repletion complexes, with spleen and kidney vacuity weakness and damp heat evil being the two primary patterns.
[ترجمه گوگل]از نظر بالینی، بیشتر موقعیت‌ها به صورت کمپلکس‌های تکمیل خلاء ظاهر می‌شوند، با ضعف خلاء طحال و کلیه و شر گرمای مرطوب دو الگوی اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]clinically بیشتر موقعیت ها به صورت ترکیبات repletion vacuity، با طحال و ضعف vacuity کلیه و شرارت گرمای مرطوب کننده دو الگوی اولیه آشکار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He ate and drank to repletion.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی می خورد و می نوشید
[ترجمه ترگمان]غذا می خورد و به حال repletion می نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As with other chelating agents, the patients' mineral status should be determined before administering DMPS and repletion of deficient minerals accomplished.
[ترجمه گوگل]مانند سایر عوامل کیلیت، وضعیت مواد معدنی بیماران باید قبل از تجویز DMPS تعیین شود و مواد معدنی کمبود تکمیل شود
[ترجمه ترگمان]همانند دیگر عوامل کی لیت ساز، وضعیت معدنی بیماران باید قبل از اجرای DMPS و repletion مواد معدنی معیوب، تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oral Chinese medicine chose different doses according to root vacuity and tip repletion differentiation of TCM syndrome.
[ترجمه گوگل]طب خوراکی چینی دوزهای متفاوتی را با توجه به خلأ ریشه و تمایز نوک پر شدن سندرم TCM انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]داروهای زبانی چینی، دوزهای متفاوتی را با توجه به vacuity ریشه و تفکیک پذیری tip of of، انتخاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wealth and poverty, health and disease, culture and ignorance, labour and leisure, repletion and hunger, virtue and vice, are all only terms for greater or less degrees of freedom.
[ترجمه گوگل]ثروت و فقر، سلامتی و بیماری، فرهنگ و جهل، کار و فراغت، سیری و گرسنگی، فضیلت و رذیلت، همه فقط اصطلاحاتی برای درجات کم و بیش آزادی هستند
[ترجمه ترگمان]ثروت و فقر، سلامت و بیماری، فرهنگ و جهل، کار و فراغت، وفور و گرسنگی، فضیلت و گناه، تنها با درجات آزادی بیشتر یا کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انباشتگی (اسم)
amplitude, accumulation, reposition, agglomeration, cumulation, repletion

تکمیل (اسم)
improvement, fulfillment, completion, repletion, supplementation, complementarity, modernization

پری (اسم)
full, repletion, glut, fullness, elf, fairy, day before yesterday, peri, pixie, suffusion, fay, pixy

پرسازی (اسم)
repletion

انگلیسی به انگلیسی

• fullness; abundance, plentifulness; state of being densely packed

پیشنهاد کاربران

repletion ( تغذیه )
واژه مصوب: بازآکنی
تعریف: تأمین مجدد منابع تغذیه ای بدن

بپرس