• (1)تعریف: well-supplied; full (usu. fol. by with). • متضاد: destitute, devoid • مشابه: abundant, flush, full, instinct, pregnant
- The holiday brochure was replete with photographs.
[ترجمه گوگل] بروشور تعطیلات مملو از عکس بود [ترجمه ترگمان] بروشور تعطیلات مملو از عکس ها بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: filled with food and drink; satiated.
- The dinner had been superb and he felt replete now.
[ترجمه Hadi ranjbar] شام عالی بود و حالا احساس پُر بودن میکرد
|
[ترجمه گوگل] شام فوق العاده بود و او اکنون احساس پر بودن می کرد [ترجمه ترگمان] شام عالی بود و حالا احساس می کرد خرم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. modern advertising is replete with barbarisms
آگهی های تجارتی امروزی پر است از اشتباهات لغوی.
2. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان
3. He was replete with roast duck.
[ترجمه S] او از اردک سرخ شده سیر بود
|
[ترجمه وریا] او با خوردن اردک کبابی , سیر سیر شدە بود.
|
[ترجمه گوگل]او مملو از اردک کبابی بود [ترجمه ترگمان]کاملا پر از اردک سرخ شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Harbor was replete with boats.
[ترجمه Hassan] بندر با قایق ها پر شده بود
|
[ترجمه گوگل]بندر مملو از قایق بود [ترجمه ترگمان]بندر هاربر از قایق ها پر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was replete with food and drink.
[ترجمه alirezazarei] او با غذا و نوشیدنی سیر شده بود
|
[ترجمه گوگل]مملو از غذا و نوشیدنی بود [ترجمه ترگمان]مملو از غذا و نوشیدنی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His story was replete with falsehood.
[ترجمه گوگل]داستان او مملو از دروغ بود [ترجمه ترگمان]داستان او از دروغ پر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This car has an engine replete with the latest technology.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای موتوری مملو از آخرین فناوری است [ترجمه ترگمان]این ماشین دارای یک موتور انباشته از آخرین فن آوری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We all felt pleasantly replete.
[ترجمه گوگل]همه ما به طرز خوشایندی احساس پر شدن داشتیم [ترجمه ترگمان]همگی سرحال و خرم بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Griffith Park is replete with hiking trails, and Mount Hollywood is excellent for plotting future treks.
[ترجمه گوگل]پارک گریفیث مملو از مسیرهای پیادهگردی است و کوه هالیوود برای طراحی مسیرهای آینده عالی است [ترجمه ترگمان]گریفیث، پر از مسیرهای پیاده روی است و کوه هالیوود برای طراحی treks آینده بسیار عالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Past inaugurations have been replete with stories of bruised egos and sour encounters.
[ترجمه گوگل]افتتاحیه های گذشته مملو از داستان هایی از نفس های کبود شده و برخوردهای ترش بوده است [ترجمه ترگمان]inaugurations گذشته انباشته از داستان هایی از egos و برخوردهای ترش هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. People sat about, replete and vacant.
[ترجمه گوگل]مردم نشسته بودند، پر و خالی [ترجمه ترگمان]همه جا، پر سر و صدا نشسته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The history of penal practice is replete with particular sanctions falling into disuse.
[ترجمه گوگل]تاریخچه اعمال کیفری مملو از تحریم های خاصی است که از بین رفته اند [ترجمه ترگمان]تاریخچه اعمال شاقه پر از تحریم های ویژه است که بلااستفاده مانده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The unfinished and unpublished memoirs of Farini are replete with such hyperbole.
[ترجمه گوگل]خاطرات ناتمام و منتشر نشده فرینی مملو از چنین هذلولی است [ترجمه ترگمان]خاطرات ناتمام و unpublished of انباشته از این گزافه گویی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The ceremony in this Anglo-Norman setting was replete with references to Charlemagne, Napoleon, and Churchill.
[ترجمه گوگل]مراسم در این محیط آنگلو نورمن مملو از اشاره به شارلمانی، ناپلئون و چرچیل بود [ترجمه ترگمان]مراسمی که در این مجموعه آنگلو نورمن به تصویب رسید، انباشته از منابع شارلمانی، ناپلیون، و چرچیل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Government documents and official statements concerning integration are replete with romantic and ill-defined language.
[ترجمه گوگل]اسناد دولتی و اظهارات رسمی در مورد ادغام مملو از زبان عاشقانه و بد تعریف شده است [ترجمه ترگمان]اسناد دولتی و بیانیه های رسمی مربوط به یکپارچه سازی مملو از زبان romantic و بیمار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• brimming, teeming, full; abundant, plentiful; packed, crowded, jammed if you are replete, you are pleasantly full of food and drink so that you do not want to eat or drink anything else; a formal word. if something is replete with something, it is fully supplied with it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: Filled or well - supplied with something; abundant 📖 🔍 مترادف: Full ✅ مثال: The book was replete with fascinating facts and historical anecdotes.
پر از لبریز از
1 - adjective [ after verb] formal full, especially with food صفت، پس از اسم، رسمی پُر، به خصوص با غذا، سیر After two helpings of dessert, Sergio was at last replete. Synonyms; full ( FOOD ) ... [مشاهده متن کامل]
sated /formal stuffed ( FULL ) / informal 2 - well supplied به خوبی تامین/ تجهیز شدن This car has an engine replete with the latest technology. 3 - ful پُر، مملو از a heart replete with ( = full of ) affection
یک کلمه ی رسمی هست صفت هست اما قبل از اسم یه کار برده نمی شود منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه
1. به وفور عرضه یا ارائه شده. پر شده 2. پر شده یا با غذا و نوشیدنی 3. کامل 4. حشره شناسی ( در بین مورچه های عسل ) کارگری با محصول قابل انحلال که در آن عسلک و شهد برای استفاده کلنی ذخیره می شود.
سرشار
پر ؛ سیر ؛ مجهز – The Harbor was replete with boats – The brochure was replete with photographs – The guests were replete – He was replete with food and drink – This car has an engine replete with the latest technology