replete

/riˈpliːt//rɪˈpliːt/

معنی: مشبع، انباشته، لبریز، چاق، پر مایه، کاملا پر
معانی دیگر: پر، مملو، لبالب، آکنده، رجوع شود به: honey pot، شکم پر، سیر سیر، کاملا سیر، تکمیل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: repleteness (n.)
(1) تعریف: well-supplied; full (usu. fol. by with).
متضاد: destitute, devoid
مشابه: abundant, flush, full, instinct, pregnant

- The holiday brochure was replete with photographs.
[ترجمه گوگل] بروشور تعطیلات مملو از عکس بود
[ترجمه ترگمان] بروشور تعطیلات مملو از عکس ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: filled with food and drink; satiated.

- The dinner had been superb and he felt replete now.
[ترجمه Hadi ranjbar] شام عالی بود و حالا احساس پُر بودن میکرد
|
[ترجمه گوگل] شام فوق العاده بود و او اکنون احساس پر بودن می کرد
[ترجمه ترگمان] شام عالی بود و حالا احساس می کرد خرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. modern advertising is replete with barbarisms
آگهی های تجارتی امروزی پر است از اشتباهات لغوی.

2. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان

3. He was replete with roast duck.
[ترجمه S] او از اردک سرخ شده سیر بود
|
[ترجمه وریا] او با خوردن اردک کبابی , سیر سیر شدە بود.
|
[ترجمه گوگل]او مملو از اردک کبابی بود
[ترجمه ترگمان]کاملا پر از اردک سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Harbor was replete with boats.
[ترجمه Hassan] بندر با قایق ها پر شده بود
|
[ترجمه گوگل]بندر مملو از قایق بود
[ترجمه ترگمان]بندر هاربر از قایق ها پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was replete with food and drink.
[ترجمه alirezazarei] او با غذا و نوشیدنی سیر شده بود
|
[ترجمه گوگل]مملو از غذا و نوشیدنی بود
[ترجمه ترگمان]مملو از غذا و نوشیدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His story was replete with falsehood.
[ترجمه گوگل]داستان او مملو از دروغ بود
[ترجمه ترگمان]داستان او از دروغ پر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This car has an engine replete with the latest technology.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای موتوری مملو از آخرین فناوری است
[ترجمه ترگمان]این ماشین دارای یک موتور انباشته از آخرین فن آوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We all felt pleasantly replete.
[ترجمه گوگل]همه ما به طرز خوشایندی احساس پر شدن داشتیم
[ترجمه ترگمان]همگی سرحال و خرم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Griffith Park is replete with hiking trails, and Mount Hollywood is excellent for plotting future treks.
[ترجمه گوگل]پارک گریفیث مملو از مسیرهای پیاده‌گردی است و کوه هالیوود برای طراحی مسیرهای آینده عالی است
[ترجمه ترگمان]گریفیث، پر از مسیرهای پیاده روی است و کوه هالیوود برای طراحی treks آینده بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Past inaugurations have been replete with stories of bruised egos and sour encounters.
[ترجمه گوگل]افتتاحیه های گذشته مملو از داستان هایی از نفس های کبود شده و برخوردهای ترش بوده است
[ترجمه ترگمان]inaugurations گذشته انباشته از داستان هایی از egos و برخوردهای ترش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People sat about, replete and vacant.
[ترجمه گوگل]مردم نشسته بودند، پر و خالی
[ترجمه ترگمان]همه جا، پر سر و صدا نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The history of penal practice is replete with particular sanctions falling into disuse.
[ترجمه گوگل]تاریخچه اعمال کیفری مملو از تحریم های خاصی است که از بین رفته اند
[ترجمه ترگمان]تاریخچه اعمال شاقه پر از تحریم های ویژه است که بلااستفاده مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The unfinished and unpublished memoirs of Farini are replete with such hyperbole.
[ترجمه گوگل]خاطرات ناتمام و منتشر نشده فرینی مملو از چنین هذلولی است
[ترجمه ترگمان]خاطرات ناتمام و unpublished of انباشته از این گزافه گویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ceremony in this Anglo-Norman setting was replete with references to Charlemagne, Napoleon, and Churchill.
[ترجمه گوگل]مراسم در این محیط آنگلو نورمن مملو از اشاره به شارلمانی، ناپلئون و چرچیل بود
[ترجمه ترگمان]مراسمی که در این مجموعه آنگلو نورمن به تصویب رسید، انباشته از منابع شارلمانی، ناپلیون، و چرچیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Government documents and official statements concerning integration are replete with romantic and ill-defined language.
[ترجمه گوگل]اسناد دولتی و اظهارات رسمی در مورد ادغام مملو از زبان عاشقانه و بد تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]اسناد دولتی و بیانیه های رسمی مربوط به یکپارچه سازی مملو از زبان romantic و بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشبع (صفت)
abrim, medicated, heaped, impregnated, replete, satiate

انباشته (صفت)
replete, full, cumulative, acervate, stored, congested, stockpiled, stodgy, tumped

لبریز (صفت)
replete, large, full, awash, brimful, overfilled, flown, profuse, top-full

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

پر مایه (صفت)
stiff, wise, replete, strong, considerable

کاملا پر (صفت)
replete

انگلیسی به انگلیسی

• brimming, teeming, full; abundant, plentiful; packed, crowded, jammed
if you are replete, you are pleasantly full of food and drink so that you do not want to eat or drink anything else; a formal word.
if something is replete with something, it is fully supplied with it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Filled or well - supplied with something; abundant 📖
🔍 مترادف: Full
✅ مثال: The book was replete with fascinating facts and historical anecdotes.
پر از
لبریز از
1 -
adjective [ after verb] formal
full, especially with food
صفت، پس از اسم، رسمی
پُر، به خصوص با غذا، سیر
After two helpings of dessert, Sergio was at last replete.
Synonyms;
full ( FOOD )
...
[مشاهده متن کامل]

sated /formal
stuffed ( FULL ) / informal
2 -
well supplied
به خوبی تامین/ تجهیز شدن
This car has an engine replete with the latest technology.
3 -
ful
پُر، مملو از
a heart replete with ( = full of ) affection

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/replete?q=replete
یک کلمه ی رسمی هست
صفت هست اما قبل از اسم یه کار برده نمی شود
منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه
1. به وفور عرضه یا ارائه شده. پر شده
2. پر شده یا با غذا و نوشیدنی
3. کامل
4. حشره شناسی ( در بین مورچه های عسل )
کارگری با محصول قابل انحلال که در آن عسلک و شهد برای استفاده کلنی ذخیره می شود.
سرشار
پر ؛ سیر ؛ مجهز
– The Harbor was replete with boats
– The brochure was replete with photographs
– The guests were replete
– He was replete with food and drink
– This car has an engine replete with the latest technology
مملو_لبریز
پر از

بپرس