repetitively

جمله های نمونه

1. Mosfet Q6 avalanches repetitively and absorbs the energy stored in the leakage inductance of the coil.
[ترجمه گوگل]Mosfet Q6 به طور مکرر بهمن می ریزد و انرژی ذخیره شده در اندوکتانس نشتی سیم پیچ را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]mosfet به صورت مکرر سقوط می کند و انرژی ذخیره شده در اندوکتانس نشتی سیم پیچ را جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Composing such components results in repetitively validating data passed between components with performance inferior to monolithic application structures.
[ترجمه گوگل]ترکیب چنین اجزایی منجر به اعتبارسنجی مکرر داده های ارسال شده بین اجزا با عملکرد پایین تر از ساختارهای کاربردی یکپارچه می شود
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل چنین مولفه ها منجر به تایید مکرر داده ها بین مولفه ها با عملکرد کم تر از ساختار یکپارچه کاربرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They also don't like to do things repetitively.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین دوست ندارند کارها را تکراری انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین دوست ندارند که به صورت مکرر کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This type of border display is used repetitively in advertising.
[ترجمه گوگل]این نوع نمایش حاشیه به طور مکرر در تبلیغات استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این نوع از نمایش مرزی به صورت مکرر در تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, the primary power supply of high-current repetitively pulsed accelerator driven by constant-voltage charging and constant-current charging is investigated.
[ترجمه گوگل]در نهایت، منبع تغذیه اولیه شتاب دهنده پالس مکرر جریان بالا که توسط شارژ ولتاژ ثابت و شارژ جریان ثابت هدایت می شود، بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، تامین توان اولیه شتاب دهنده ولتاژ متناوب با جریان بالا ناشی از شارژ ولتاژ ثابت و شارژ جریان ثابت مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The repetitively calibrated quantum efficiencies for Si photodiode are in good agreement at each wavelength with the relative accuracy of 1%-14%.
[ترجمه گوگل]بازده کوانتومی کالیبره‌شده مکرر برای فتودیود Si در هر طول موج با دقت نسبی 14-1 درصد مطابقت خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]The کوانتومی کالیبره شده برای photodiode Si در هر طول موج با دقت نسبی ۱ % -۱۴ % انطباق خوبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When debugging, we repetitively apply a style sheet to a fixed set of files.
[ترجمه گوگل]هنگام اشکال زدایی، ما به طور مکرر یک شیوه نامه را به مجموعه ثابتی از فایل ها اعمال می کنیم
[ترجمه ترگمان]هنگام عیب یابی، ما به صورت مکرر یک برگه سبک را به مجموعه ثابتی از فایل ها اعمال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The next step is to do the task repetitively.
[ترجمه گوگل]گام بعدی این است که کار را به طور مکرر انجام دهید
[ترجمه ترگمان]گام بعدی این است که به صورت مکرر عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the containers are repetitively used solely for the same BPC, all previous lot numbers, or the entire label, should be removed or completely obliterated.
[ترجمه گوگل]اگر ظروف به طور مکرر صرفاً برای همان BPC استفاده می‌شوند، تمام شماره‌های لات قبلی یا کل برچسب باید حذف یا کاملاً محو شوند
[ترجمه ترگمان]اگر ظروف به صورت مکرر برای the استفاده شوند، همه شماره های گذشته، یا کل برچسب باید حذف یا به طور کامل محو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most Rails applications repetitively access several items, such as user objects.
[ترجمه گوگل]اکثر برنامه های Rails به طور مکرر به چندین آیتم مانند اشیاء کاربر دسترسی دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر رزومه هایی که به صورت مکرر به موارد متعددی، مانند اشیا کاربر، دسترسی مکرر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Of course it happens, but much more common is somebody you already know, somebody you have seen repetitively you suddenly find attraction-- attractive and a relationship forms. Okay?
[ترجمه گوگل]البته این اتفاق می‌افتد، اما بسیار رایج‌تر کسی است که قبلاً می‌شناسید، شخصی که به طور مکرر دیده‌اید، ناگهان جذابیت پیدا می‌کنید - جذاب و رابطه‌ای شکل می‌گیرد باشه؟
[ترجمه ترگمان]البته که این اتفاق می افتد، اما خیلی بیشتر از آن کسی هست که تو آن را دیده ای، کسی که تو را دیده باشی - جذاب - جذاب و یک رابطه با رابطه است باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Automated testing saves you the time and effort of performing the same test steps repetitively.
[ترجمه گوگل]تست خودکار باعث صرفه جویی در زمان و تلاش شما برای انجام مکرر مراحل تست می شود
[ترجمه ترگمان]تست خودکار زمان و تلاش برای انجام همان مراحل آزمایشی به صورت مکرر را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With any bend or curvature in the spine the body will be unable to rotate correctly and repetitively.
[ترجمه گوگل]با هر گونه خمیدگی یا خمیدگی در ستون فقرات، بدن قادر به چرخش صحیح و مکرر نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]با هر پیچ و انحنا در ستون فقرات بدن قادر به چرخش درست و مکرر نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Non-viral vector (especially cation-DNA polymer) has low toxin and low immune response, and can be repetitively administered, and is easily prepared in a large number.
[ترجمه گوگل]ناقل غیر ویروسی (به ویژه پلیمر کاتیونی-DNA) دارای سم کم و پاسخ ایمنی پایینی است و می تواند به طور مکرر تجویز شود و به راحتی در تعداد زیادی تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]بردار غیر ویروسی (به خصوص پلیمر - DNA)دارای سم کم و پاسخ ایمنی کم است و می تواند به صورت مکرر اجرا شود، و به راحتی در تعداد زیادی آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a repetitious manner, repeatedly, recurrently

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repeat
اسم ( noun ) : repeat / repetition / repetitiousness / repetitiveness
صفت ( adjective ) : repeatable / repeated / repetitious / repetitive
قید ( adverb ) : repeatedly / repetitiously / repetitively
مکررا, زیاد تکرار کردن
مکررا"

بپرس