repeople


دوباره دارای جمعیت کردن، دوباره دارای سکنه کردن، دوباره مسکون ساختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: repeoples, repeopling, repeopled
(1) تعریف: to populate or provide with people again.

- The state repeopled the island.
[ترجمه گوگل] ایالت این جزیره را دوباره اشغال کرد
[ترجمه ترگمان] دولت جزیره را تصرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stock with animals again.

- The farm was repeopled.
[ترجمه گوگل] مزرعه دوباره پر شد
[ترجمه ترگمان] مزرعه repeopled بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• populate again, refill with people; resettle, inhabit again

پیشنهاد کاربران

بپرس