repellent

/rəˈpelənt//rɪˈpelənt/

معنی: زننده، مانع، دافع، بیزار کننده
معانی دیگر: پس زننده، پسران، پسکوب (repellant هم می نویسند)، ناخوشایند، مشمئز کننده، منزجر کننده، مقاوم، پاد، پادگر، ضد، راننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing distaste, aversion, or repulsion.
مترادف: disgusting, loathsome, nauseous, obnoxious, repugnant, repulsive, revolting, sickening
متضاد: alluring, appealing, engaging, pleasing
مشابه: abhorrent, abominable, distasteful, grim, gross, hideous, odious, offensive, vile

(2) تعریف: having the effect of driving away.
مترادف: impermeable, impervious, repulsive, resistant
متضاد: adorable, attractive
مشابه: aggressive, immune, impenetrable, offensive, proof, protective
اسم ( noun )
مشتقات: repellently (repellantly) (adv.)
(1) تعریف: something that repels or drives away.

- insect repellent
[ترجمه گوگل] دافع حشرات
[ترجمه ترگمان] دافع حشرات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a substance added to cloth that causes it to repel water, used esp. for raincoats.

جمله های نمونه

1. mosquito repellent
(داروی) پشه گریزان

2. that drunken man's repellent words
حرف های زننده ی آن مرد مست

3. this cardboard is not waterproof but it is water repellent
این مقوا ضد آب نیست ولی آب به خود نمی گیرد.

4. His arrogance was utterly repellent to her.
[ترجمه گوگل]تکبر او برای او کاملاً نفرت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]غرورش او را به کلی بیزار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They sprayed aerosol insect repellent into the faces of police.
[ترجمه گوگل]آنها مواد دافع حشرات آئروسل را به صورت پلیس اسپری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها aerosol را به صورت پلیس پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't forget insect repellent to ward off the mosquitoes.
[ترجمه گوگل]دافع حشرات را برای دفع پشه فراموش نکنید
[ترجمه ترگمان]حشرات موذی را فراموش نکن تا پشه ها را از اینجا دور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The substance is good, but the style repellent.
[ترجمه گوگل]ماده خوب است، اما دافع سبک است
[ترجمه ترگمان]ماده خوب است، اما این سبک نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The very idea of sniffing glue is repellent to me.
[ترجمه گوگل]ایده ی بوییدن چسب برای من دفع کننده است
[ترجمه ترگمان]این فکر که چسب بو را بو می کشند برای من منزجر کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I find any cruelty to children utterly repellent.
[ترجمه گوگل]من هر گونه ظلم به کودکان را کاملاً نفرت انگیز می دانم
[ترجمه ترگمان]من هیچ ظلم و ظلم برای بچه ها نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their political ideas are repellent to most people.
[ترجمه گوگل]عقاید سیاسی آنها برای اکثر مردم نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان]عقاید سیاسی آن ها برای اغلب مردم نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His behaviour was repellent.
[ترجمه گوگل]رفتارش دفع کننده بود
[ترجمه ترگمان]رفتارش نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I found the pictures repellent.
[ترجمه گوگل]من عکس ها را دفع کننده دیدم
[ترجمه ترگمان] عکس ها رو پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can he find me as repellent as I find him?
[ترجمه گوگل]آیا او می تواند من را به همان اندازه که من او را دفع می کنم پیدا کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او می تواند مرا به همان اندازه که او را پیدا کردم، بیزار کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I find his selfishness repellent.
[ترجمه hamid] خودخواهی او زننده است
|
[ترجمه گوگل]من خودخواهی او را دفع کننده می دانم
[ترجمه ترگمان]من خودخواهی او را پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sam has bug repellent all over him.
[ترجمه گوگل]سم در سراسر او دافع اشکال دارد
[ترجمه ترگمان]سام همه چیز را از او بیزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

مانع (صفت)
repellent, preventive

دافع (صفت)
repulsive, repellent, expellant, expellent, forbidding, loathsome, ejaculatory, propulsive

بیزار کننده (صفت)
repellent, sickening

تخصصی

[نساجی] ضد باران

انگلیسی به انگلیسی

• substance that repels; substance used to drive away insects
causing disgust or aversion; warding off, driving back; resistant, preventing absorption or penetration
if you find something repellent, you find it horrible and disgusting.
a repellent is a chemical which is used to keep insects or other creatures away.

پیشنهاد کاربران

repellent 2 ( n ) =a substance that is used on cloth, stone, etc. to prevent water from passing through it, e. g. a water repellent.
repellent
repellent 1 ( n ) ( rɪˈpɛlənt ) =a substance that is used for keeping insects away from you, e. g. an insect repellent.
repellent
زشت و زننده
دور کننده
منزجر کننده
دفع کننده
Just remember to take your mosquito repellent
دامپزشکی و علوم دامی
مواد دور کننده
حشره کش میشه

بپرس