فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: repeats, repeating, repeated
حالات: repeats, repeating, repeated
• (1) تعریف: to state or utter again (what has already been said).
• مترادف: iterate, reiterate, restate
• مشابه: harp on, rehash, rehearse, rephrase, replicate, reword
• مترادف: iterate, reiterate, restate
• مشابه: harp on, rehash, rehearse, rephrase, replicate, reword
- When there was no response, the interviewer repeated the question.
[ترجمه گوگل] وقتی پاسخی دریافت نشد، مصاحبه کننده سوال را تکرار کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی جوابی نشنید، مصاحبه کننده سوال را تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی جوابی نشنید، مصاحبه کننده سوال را تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ship repeated its signal.
[ترجمه Hadi] کشتی سیگنال خودرا تکرار کرد|
[ترجمه گوگل] کشتی سیگنال خود را تکرار کرد[ترجمه ترگمان] کشتی علامت آن را تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to restate or duplicate (the words of someone else).
• مترادف: duplicate, echo, replicate, restate
• مشابه: ape, ditto, mimic, parrot
• مترادف: duplicate, echo, replicate, restate
• مشابه: ape, ditto, mimic, parrot
- The students repeated the French phrases until they could say them fluently.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان عبارات فرانسوی را تا زمانی که بتوانند به راحتی بیان کنند، تکرار کردند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان عبارات فرانسوی را تا زمانی که آن ها بتوانند به راحتی بگویند تکرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشجویان عبارات فرانسوی را تا زمانی که آن ها بتوانند به راحتی بگویند تکرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to tell (something one has heard) to another.
• مترادف: relate, tell
• مشابه: divulge, recite, recount, reveal
• مترادف: relate, tell
• مشابه: divulge, recite, recount, reveal
- She repeated a joke that she'd heard from her friends.
[ترجمه گوگل] او لطیفه ای را که از دوستانش شنیده بود تکرار کرد
[ترجمه ترگمان] او یک شوخی را که از دوستان خود شنیده بود، تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک شوخی را که از دوستان خود شنیده بود، تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is a secret, so please don't repeat it.
[ترجمه گوگل] این یک راز است، پس لطفا آن را تکرار نکنید
[ترجمه ترگمان] این یک رازه، پس لطفا تکرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک رازه، پس لطفا تکرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to do or experience again (something that has gone on before).
• مترادف: redo, relive, remake, rerun
• مشابه: ditto, double, duplicate
• مترادف: redo, relive, remake, rerun
• مشابه: ditto, double, duplicate
- This was a terrible mistake that he hoped he would never repeat.
[ترجمه گوگل] این یک اشتباه وحشتناک بود که او امیدوار بود هرگز آن را تکرار نکند
[ترجمه ترگمان] این اشتباه وحشتناکی بود که او امیدوار بود هرگز تکرار نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اشتباه وحشتناکی بود که او امیدوار بود هرگز تکرار نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You must repeat these safety procedures each time you use the machine.
[ترجمه گوگل] هر بار که از دستگاه استفاده می کنید باید این مراحل ایمنی را تکرار کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید هر بار که از دستگاه استفاده می کنید، این روش های ایمنی را تکرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید هر بار که از دستگاه استفاده می کنید، این روش های ایمنی را تکرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to state or do something again.
• مشابه: recite, replicate
• مشابه: recite, replicate
- Never use this machine without your safety glasses. Do I need to repeat?
[ترجمه گوگل] هرگز از این دستگاه بدون عینک ایمنی استفاده نکنید آیا باید تکرار کنم؟
[ترجمه ترگمان] هیچوقت بدون عینک ایمنی از این ماشین استفاده نکن باید تکرار کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچوقت بدون عینک ایمنی از این ماشین استفاده نکن باید تکرار کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Wash and dry the area thoroughly; then apply the ointment. Repeat every four hours.
[ترجمه گوگل] محل را کاملاً بشویید و خشک کنید؛ سپس پماد را بمالید هر چهار ساعت یکبار تکرار کنید
[ترجمه ترگمان] ناحیه را به طور کامل بشویید و خشک کنید سپس پماد را به کار ببرید هر چهار ساعت تکرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناحیه را به طور کامل بشویید و خشک کنید سپس پماد را به کار ببرید هر چهار ساعت تکرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: repeatable (adj.), repeatability (n.)
مشتقات: repeatable (adj.), repeatability (n.)
• (1) تعریف: the act of repeating.
• مترادف: reiteration, remake, repetition, replay, rerun
• مترادف: reiteration, remake, repetition, replay, rerun
- A repeat of the riots occurred the following year.
[ترجمه گوگل] سال بعد شورش ها تکرار شد
[ترجمه ترگمان] تکرار شورش ها در سال بعد رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تکرار شورش ها در سال بعد رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something repeated.
• مترادف: reiteration, repetition, replay, reprise
• مشابه: replicate
• مترادف: reiteration, repetition, replay, reprise
• مشابه: replicate
- I don't mind watching repeats of my favorite old TV shows.
[ترجمه گوگل] من از تماشای تکرار برنامه های تلویزیونی قدیمی مورد علاقه ام بدم نمی آید
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که برنامه های تلویزیونی مورد علاقه ام را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که برنامه های تلویزیونی مورد علاقه ام را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید