repayment

/riˈpeɪmənt//rɪˈpeɪmənt/

معنی: تلافی، پرداخت مجدد
معانی دیگر: غرامت، عمران : بازپرداخت

جمله های نمونه

1. the loan repayment is deferrable until norooz
بازپرداخت وام تا نوروز قابل تعویق است.

2. The tax authorities have been harrying her for repayment.
[ترجمه گوگل]مقامات مالیاتی او را برای بازپرداخت تحت فشار قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات مالیاتی او را برای پرداخت وام تحت فشار قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The normal repayment period is five years.
[ترجمه گوگل]دوره بازپرداخت عادی پنج سال است
[ترجمه ترگمان]دوره بازپرداخت نرمال پنج سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The loan is due for repayment by the end of the year.
[ترجمه گوگل]سررسید بازپرداخت وام تا پایان سال است
[ترجمه ترگمان]این وام به دلیل بازپرداخت تا پایان سال جاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bank is pressing us for repayment of the loan.
[ترجمه گوگل]بانک ما را برای بازپرداخت وام تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]بانک ما را به پرداخت وام وامی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The loans were due for repayment in July 200
[ترجمه گوگل]سررسید بازپرداخت وام ها در جولای 200 بود
[ترجمه ترگمان]این وام ها به علت بازپرداخت ۲۰۰ ژوئیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have agreed to postpone repayment of the loan to a future unspecified date.
[ترجمه گوگل]آنها توافق کرده اند که بازپرداخت وام را به تاریخ نامشخصی در آینده موکول کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کرده اند که بازپرداخت وام به یک تاریخ نامشخص آتی را به تعویق بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The repayment period will be extended from 20 years to 25 years.
[ترجمه گوگل]مدت بازپرداخت از 20 سال به 25 سال افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]دوره بازپرداخت از ۲۰ سال تا ۲۵ سال تمدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bank has demanded repayment of the loan.
[ترجمه گوگل]بانک خواستار بازپرداخت وام شده است
[ترجمه ترگمان]بانک خواستار بازپرداخت این وام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am entitled to a repayment for the damaged goods.
[ترجمه گوگل]من مستحق بازپرداخت کالای آسیب دیده هستم
[ترجمه ترگمان]من مستحق یک بازپرداخت برای کالاهای آسیب دیده هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He failed to meet last Friday's deadline for repayment of a 114m loan.
[ترجمه گوگل]او نتوانست به ضرب الاجل جمعه گذشته برای بازپرداخت 114 میلیون وام عمل کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است مهلت جمعه گذشته را برای بازپرداخت یک وام ۱۱۴ میلیون دلاری ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I took her to court for repayment of the debt.
[ترجمه گوگل]او را برای بازپرداخت بدهی به دادگاه بردم
[ترجمه ترگمان]من او را برای پرداخت وام به دادگاه بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We offer flexible repayment terms.
[ترجمه گوگل]ما شرایط بازپرداخت انعطاف پذیری را ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما شرایط بازپرداخت انعطاف پذیر می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Repayment was to be over 10 years, with a six-year grace period.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت باید بیش از 10 سال با مهلت شش ساله باشد
[ترجمه ترگمان]بازپرداخت آن بیش از ۱۰ سال به طول انجامید و مهلت آن به مدت شش سال تمدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

پرداخت مجدد (اسم)
repayment

تخصصی

[عمران و معماری] بازپرداخت
[ریاضیات] بازپرداخت، پرداخت

انگلیسی به انگلیسی

• reimbursement, paying back of money; compensation, recompense
repayments are amounts of money which you pay at regular intervals to a person or organization in order to repay a debt over a period of time.
the repayment of money is the process of paying it back to the person you owe it to.

پیشنهاد کاربران

بازپرداخت ( وام )
باز پرداخت پولی که شما قرض یا وام گرفتید
mortgage repayments\باز پرداخت وام مسکن
But the building society says the mortgage repayments are in arrears.
repayment
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/repayment
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repay
اسم ( noun ) : repayment
صفت ( adjective ) : repayable
قید ( adverb ) : _
تلافی ، بازپرداخت

بپرس