repatriation

/riˌpetriˈeɪʃn̩//ˌriːpætrɪˈeɪʃn̩/

معنی: برگشتن یا برگرداندن به میهن
معانی دیگر: برگشتن یا برگرداندن به میهن

جمله های نمونه

1. It is illogical to oppose the repatriation of economic migrants.
[ترجمه گوگل]مخالفت با بازگرداندن مهاجران اقتصادی غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که با بازگشت مهاجران اقتصادی مخالفت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Repatriation of profits would be possible by converting roubles into hard currency on the new exchanges.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن سود با تبدیل روبل به ارز رایج در مبادلات جدید امکان پذیر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بازگشت سود با تبدیل پول به ارز قوی در بازارهای جدید امکان پذیر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Applications for voluntary repatriation virtually dried up.
[ترجمه گوگل]درخواست ها برای بازگشت داوطلبانه عملاً به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]درخواست برای بازگشت داوطلبانه عملا خشک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. December 1989 start of involuntary repatriation of boat people p. 3712
[ترجمه گوگل]دسامبر 1989 آغاز بازگشت غیر ارادی افراد قایق به کشور ص 3712
[ترجمه ترگمان]دسامبر ۱۹۸۹، بازگشت ناخواسته مردم قایق (ص)آغاز شد ۳۷۱۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Restrictions on the repatriation of private and corporate profits and capital were also lifted.
[ترجمه گوگل]محدودیت‌های بازگرداندن سود و سرمایه خصوصی و شرکتی نیز برداشته شد
[ترجمه ترگمان]محدودیت های اعمال شده بر بازگشت سوده ای شخصی و شرکتی و سرمایه نیز برداشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It also argued for immigration controls and the repatriation of those immigrants without jobs or qualifications.
[ترجمه گوگل]همچنین در مورد کنترل مهاجرت و بازگرداندن آن مهاجران بدون شغل یا صلاحیت بحث کرد
[ترجمه ترگمان]همچنین برای کنترل های مهاجرت و بازگشت مهاجران بدون شغل و یا شرایط مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This has led to some repatriation of the apparel industry from the Third World back to the First.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به بازگشت برخی از صنعت پوشاک از جهان سوم به جهان اول شده است
[ترجمه ترگمان]این موضوع منجر به بازگشت صنعت پوشاک از دنیای سوم به اول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The transfer or repatriation of proceeds from sales must be reported to the Bank of Ghana.
[ترجمه گوگل]انتقال یا بازگرداندن درآمد حاصل از فروش باید به بانک غنا گزارش شود
[ترجمه ترگمان]انتقال یا بازگشت درآمد حاصل از فروش باید به بانک غنا گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Repatriation of Mortal Remains or Overseas Funeral Expenses.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن بقایای فانی یا هزینه های تشییع جنازه در خارج از کشور
[ترجمه ترگمان]به بازگشت of و یا مخارج Funeral در خارج از کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Involuntary repatriation of Haitians began this week.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن اجباری هائیتی ها از این هفته آغاز شد
[ترجمه ترگمان]بازگشت آوارگان هائیتی در این هفته آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once she is cleared medically effectuate her repatriation will resume.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از نظر پزشکی تایید شد، بازگشت او از سر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که از نظر پزشکی برای بازگشت وی تمیز شود، بازگشت او ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The overseas receivers of the above - mentioned repatriation should be the QFII themselves.
[ترجمه گوگل]گیرندگان خارج از کشور بازگرداندن فوق الذکر باید خود QFII باشند
[ترجمه ترگمان]دریافت کنندگان خارج از کشور از بازگشت ذکر شده در خارج باید خود QFII باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you require medical, hospitalization and repatriation expenses cover?
[ترجمه گوگل]آیا به پوشش هزینه های پزشکی، بستری و بازگشت نیاز دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا به هزینه های پزشکی، بستری و بازگشت هزینه های بازگشت نیاز دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From 1990 to 200 profit repatriation by those businesses reached US $ 250. 6 billion.
[ترجمه گوگل]از سال 1990 تا 200 بازگرداندن سود توسط این مشاغل به 250 6 میلیارد دلار رسید
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰ بازگشت سود از سوی این شرکت ها به ۲۵۰ دلار آمریکا رسید ۶ میلیارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشتن یا برگرداندن به میهن (اسم)
repatriation

انگلیسی به انگلیسی

• act of returning to one's own native land; act of sending back to one's country of birth
repatriation is the act or process of sending people back to their own country.

پیشنهاد کاربران

استرداد، بازستانی، تحویل دهی، بازپس گرفتن
بازگردانی به وطن
مثال:
forced repatriation
برگرداندن به میهن اجباری
Return
بازگشت به خانه
بازگشت پناهندگان به کشور مبدا
بازپرداخت
بازگردان وجه نقد ( از شرکت فرعی ) ( حسابداری )

بپرس