repast

/rɪˈpæst//rɪˈpɑːst/

معنی: ضیافت، خوراک، وقت غذاخوری
معانی دیگر: غذا، خورد و خوراک، نان و آب، خوراک و نوشیدنی، وعده(ی خوراک)، (قدیمی) صرف (شام یا نهار یا صبحانه)، (قدیمی) هنگام خوراک، وقت غذا، غذا خوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a meal, or the food eaten at a meal.
مترادف: meal, refection, spread
مشابه: feast, feed

- They were served a splendid repast that concluded with a glorious dessert.
[ترجمه گوگل] از آنها یک غذای عالی پذیرایی شد که با یک دسر با شکوه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان] پس از صرف شام با یک دسر با شکوه به پایان رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a delicious repast of meat and rice
خوراک دلچسبی از گوشت و برنج

2. an antemeridian repast
خوراک (چاشت) پیش از ظهر

3. Yet that simple repast was fit for a king.
[ترجمه گوگل]با این حال، این غذای ساده برای یک پادشاه مناسب بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این غذای ساده برای پادشاه مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We ate of the rich repast.
[ترجمه گوگل]ما از غذای غنی خوردیم
[ترجمه ترگمان]ما غذا را خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After a sumptuous repast he asked the Mayor whether the gallows was prepared.
[ترجمه گوگل]او پس از یک میهمانی مجلل از شهردار پرسید که آیا چوبه دار آماده شده است
[ترجمه ترگمان]پس از یک غذای مجلل از شهردار پرسید که آیا چوبه دار آماده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That simple repast was fit for a king.
[ترجمه گوگل]این غذای ساده برای یک پادشاه مناسب بود
[ترجمه ترگمان]این غذای ساده برای پادشاه مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Professor Slocombe picked delicately at his morning repast and listened to it all with the greatest interest.
[ترجمه گوگل]پروفسور اسلوکامب با ظرافت پذیرایی صبحگاهی خود را انتخاب کرد و با بیشترین علاقه به آن گوش داد
[ترجمه ترگمان]پروفسور مک گوناگال با ظرافت غذای صبحگاهی را برداشت و با دقت تمام به آن گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nothing could be more frugal than this repast.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند مقرون به صرفه تر از این صرفه جویی باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست از این غذا صرفه جویی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have prepared this simple repast to express my gratitude, and explain this to you.
[ترجمه گوگل]من این غذای ساده را برای ابراز قدردانی آماده کرده ام و این را برای شما توضیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من این غذای ساده را برای ابراز قدردانی خود آماده کرده ام و این را برای شما شرح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the repast, she had occasion to speak severed times.
[ترجمه گوگل]در طول دوران پس از بازگشت، او فرصتی داشت که بارها و بارها صحبت کند
[ترجمه ترگمان]هنگام صرف غذا، فرصت صحبت کردن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Breakfast at our house is a light repast.
[ترجمه گوگل]صبحانه در خانه ما یک غذای سبک است
[ترجمه ترگمان]صبحانه در خانه ما یک نوع غذای سبک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We answer when repast nurturance is delicate dietary habit, such ability are most the method that reduces lampblack forthrightly .
[ترجمه گوگل]ما پاسخ می‌دهیم زمانی که تغذیه مجدد یک عادت غذایی ظریف است، چنین توانایی بیشتر روشی است که سیاهی لامپ را به طور مستقیم کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]پاسخ ما به این است که غذای سالم عادت غذایی نرم دارد، این توانایی بیشتر روشی است که lampblack forthrightly را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Have you finished your repast, friend?
[ترجمه گوگل]آیا میهمانی خود را تمام کردی، دوست؟
[ترجمه ترگمان]رفیق، غذایت را تمام کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Repast notices time, mensurable, sanitation, the attention avoids excessive and fat, thick flavour, raw or cold food.
[ترجمه گوگل]Repast به زمان، قابل اندازه‌گیری، بهداشت، اجتناب از مصرف بیش از حد و چربی، طعم غلیظ، غذای خام یا سرد می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]Repast به زمان، mensurable، بهداشت و بهداشت توجه دارد، توجه به غذای بیش از حد و چربی، بوی غلیظ، غذای خام و یا سرد جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Russia Coffe & Food is very worth of repast.
[ترجمه گوگل]Coffe, Food روسیه ارزش صرف غذا را دارد
[ترجمه ترگمان]روسیه coffe & غذای بسیار ارزشمندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضیافت (اسم)
hospitality, banquet, feast, repast

خوراک (اسم)
feed, food, tack, dish, nutrition, nourishment, grub, fare, repast, meat, viand, cuisine, nutriment, tucker

وقت غذاخوری (اسم)
repast

انگلیسی به انگلیسی

• meal, portion of food intended to be eaten during one meal
a repast is a meal such as breakfast, lunch or dinner, or the food that you have at a meal; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A meal or the act of eating 🍽️
🔍 مترادف: Meal
✅ مثال: They enjoyed a hearty repast after the long hike in the mountains.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A meal or feast 🍽️
🔍 مترادف: Meal
✅ مثال: After the long journey, they enjoyed a hearty repast by the fire
ضیافت، خوراک، وقت غذاخوری
مثال:
She sent for them and arranged a repast.
او به دنبال آنها فرستاد و ضیافی ترتیب داد.
غذا خوردن. ضیافت
ضیافت ، غذا خوردن وقت غذا خوری

بپرس