reorientation

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of orientation.

جمله های نمونه

1. The visual skills of scanning and reorientation, for example, from book to blackboard will be difficult.
[ترجمه گوگل]مهارت های بصری اسکن و تغییر جهت، به عنوان مثال، از کتاب به تخته سیاه دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای مثال مهارت های بصری اسکن کردن و تغییر جهت گیری از کتاب گرفته تا تخته سیاه مشکل خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thirdly systems philosophy which involves reorientation of thought and world view consequent upon the advent of system as a new scientific paradigm.
[ترجمه گوگل]ثالثاً فلسفه سیستم ها که متضمن تغییر جهت اندیشه و جهان بینی در نتیجه ظهور سیستم به عنوان یک پارادایم علمی جدید است
[ترجمه ترگمان]ثالثا فلسفه سیستم ها که شامل تغییر گرایش فکری و جهانی ناشی از ظهور سیستم به عنوان یک پارادایم علمی جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crucial element for Hilton is the reorientation of the will.
[ترجمه گوگل]عنصر حیاتی برای هیلتون تغییر جهت اراده است
[ترجمه ترگمان]عنصری حیاتی برای هیلتون، جهت گیری مجدد اراده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This reorientation of social thought, in new circumstances, has also influenced Marxist thinkers.
[ترجمه گوگل]این جهت گیری مجدد اندیشه اجتماعی، در شرایط جدید، بر متفکران مارکسیست نیز تأثیر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این گرایش گرایش اجتماعی، در شرایط جدید، نیز بر متفکران مارکسیست تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An experimental investigation of liquid reorientation in semispherical container by means of microgravity accelerations is conducted in a drop tower.
[ترجمه گوگل]بررسی تجربی جهت‌گیری مجدد مایع در ظرف نیمه‌کروی با استفاده از شتاب‌های ریزگرانش در یک برج قطره‌ای انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]بررسی تجربی جهت گیری مجدد مایع در ظرف semispherical توسط شتاب های microgravity در یک برج افت انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the reorientation of the Fund's long - term holders of stock valuation method suspension notice.
[ترجمه گوگل]اطلاعیه تعلیق در مورد تغییر جهت دارندگان بلندمدت روش ارزش گذاری سهام صندوق
[ترجمه ترگمان]در جهت گیری مجدد سرمایه گذاران بلند مدت این صندوق، تعلیق روش ارزش گذاری اوراق بهادار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the reorientation of the Fund's holdings of the stock valuation method the suspension notice.
[ترجمه گوگل]در مورد تغییر جهت دارائی های صندوق از روش ارزش گذاری سهام، اطلاعیه تعلیق
[ترجمه ترگمان]در جهت گیری مجدد دارایی صندوق از روش ارزش گذاری سهام، اعلان تعلیق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reorientation of NASA's planetary exploration programs is in response to a recent National Research Council report card.
[ترجمه گوگل]جهت‌گیری مجدد برنامه‌های اکتشاف سیاره‌ای ناسا در پاسخ به گزارش اخیر شورای تحقیقات ملی است
[ترجمه ترگمان]تغییر گرایش برنامه های اکتشافی سیاره ای ناسا در پاسخ به کارت گزارش شورای تحقیقات ملی اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This indicates that the spatial alignment and reorientation of molecule in laser field has occurred.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که هم ترازی فضایی و جهت گیری مجدد مولکول در میدان لیزر رخ داده است
[ترجمه ترگمان]این امر نشان می دهد که هم تراز فضایی و جهت گیری مجدد مولکول در میدان لیزر رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper investigates an optical reorientation process of azo dye doped liquid crystals and explains the dependence of the enhancement factor on the incident light direction.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک فرآیند جهت‌گیری مجدد نوری کریستال‌های مایع دوپ شده با رنگ آزو را بررسی می‌کند و وابستگی ضریب افزایش را به جهت نور فرودی توضیح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی فرآیند تغییر گرایش نوری بلوره ای مایع doped شده azo می پردازد و وابستگی عامل افزایش در جهت نور رویداد را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some agencies are particularly keen to attract nurses who have had a break in practice and provide reorientation for new staff.
[ترجمه گوگل]برخی از آژانس ها به طور خاص مشتاق جذب پرستارانی هستند که در عمل وقفه داشته اند و جهت گیری مجدد را برای کارکنان جدید فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از سازمان ها به ویژه علاقه مند به جذب پرستاران هستند که در عمل وقفه ای داشته اند و جهت کارکنان جدید تغییر جهت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The answer lies deep in us all and demands a whole reorientation of our values.
[ترجمه گوگل]پاسخ در اعماق همه ما نهفته است و مستلزم تغییر جهت گیری مجدد در ارزش هایمان است
[ترجمه ترگمان]پاسخ در همه ما عمیق است و نیاز به تغییر جهت گیری کلی ارزش های ما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The adherents to the Peace Alliance had to undergo a serious reorientation in their political attitudes.
[ترجمه گوگل]طرفداران اتحاد صلح باید در نگرش های سیاسی خود تغییر جهت گیری جدی می کردند
[ترجمه ترگمان]پیروان اتحاد صلح باید در نگرش های سیاسی خود تغییر جهت اساسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The equivalent circuits for the nonfaradaic adsorption for both the coadsorption of two adsorbates and the reorientation of an adsorbate in two positions have been introduced.
[ترجمه گوگل]مدارهای معادل برای جذب غیرفارادایی هم برای جذب همزمان دو جاذب و هم جهت گیری مجدد یک ماده جاذب در دو موقعیت معرفی شده اند
[ترجمه ترگمان]مدار معادل برای جذب nonfaradaic برای both دو adsorbates و جهت گیری مجدد یک adsorbate در دو موقعیت معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] آرایش یافتگی مجدد - آرایش مجدد
[ریاضیات] جهت دهی مجدد
[پلیمر] بازآرایی

انگلیسی به انگلیسی

• redirection, act of changing direction; refamiliarization, act of reacquainting someone who a particular location

پیشنهاد کاربران

استبصار ( فقه و فلسفه )
باز جهت یافته گی
تغییر جهت
جهت گیری مجدد
● تغییر در نگرش
● جهت یابی جدید
بازیابی جهت
راهنمایی خواستن
باز جهت دهی
جهت یابی مجدد
جهت گیری جدید
تغییر گرایش

بپرس