reorganise

جمله های نمونه

1. They'll have to reorganise and that might cause them problems.
[ترجمه گوگل]آنها باید سازماندهی مجدد کنند و این ممکن است برای آنها مشکل ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید خود را از نو سازماندهی کنند و این ممکن است باعث مشکلات آن ها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was appointed by Touche Ross to reorganise the hotel, conference and leisure complex and implement a structured business development plan.
[ترجمه گوگل]او توسط Touche Ross برای سازماندهی مجدد هتل، کنفرانس و مجتمع تفریحی و اجرای یک طرح توسعه کسب و کار ساختاریافته منصوب شد
[ترجمه ترگمان]او توسط Touche راس منصوب شد تا هتل، کنفرانس و فراغت را مجددا سازماندهی کرده و یک برنامه توسعه کسب وکار ساختاری را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The response to mounting criticism is to reorganise or complain of lack of resources.
[ترجمه گوگل]پاسخ به انتقادات فزاینده سازماندهی مجدد یا شکایت از کمبود منابع است
[ترجمه ترگمان]پاسخ به انتقادات فزاینده، سازماندهی مجدد و یا شکایت از فقدان منابع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. LEAs were explicitly forbidden to use them to reorganise schools.
[ترجمه گوگل]LEA ها به صراحت از استفاده از آنها برای سازماندهی مجدد مدارس منع شدند
[ترجمه ترگمان]leas به صراحت منع شدند که از آن ها برای سازماندهی مجدد مدارس استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But Boro barely had time to reorganise at the start of the second half before Southampton took the lead.
[ترجمه گوگل]اما بورو در شروع نیمه دوم به سختی وقت داشت تا قبل از اینکه ساوتهمپتون پیش بیفتد، سازماندهی مجدد کند
[ترجمه ترگمان]اما boro بسختی می توانست در آغاز نیمه دوم قبل از اینکه Southampton رهبری را به عهده بگیرد، از نو سازماندهی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In other words, he has to constantly reorganise according to his strategy.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، او باید مرتباً مطابق استراتژی خود سازماندهی مجدد کند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، او باید به طور مداوم با توجه به استراتژی خود مجددا سازماندهی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some suggest it helps our large brain reorganise itself before adulthood or that it allows experimentation in behaviour before the responsibility of later years.
[ترجمه گوگل]برخی پیشنهاد می‌کنند که به مغز بزرگ ما کمک می‌کند تا قبل از بزرگسالی خود را دوباره سازماندهی کند یا اجازه می‌دهد تا قبل از مسئولیت سال‌های بعد در رفتار آزمایش کنیم
[ترجمه ترگمان]برخی پیشنهاد می کنند که این کار به مغز بزرگ ما کمک می کند تا قبل از بزرگسالی خود را مجددا سازماندهی کرده و یا این امکان را برای انجام آزمایش ها در رفتار قبل از the سال های بعد فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am trying to reorganise our business and keep shareholders at bay.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم کسب و کار خود را دوباره سازماندهی کنم و سهامداران را دور نگه دارم
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم به کارمون برسم و shareholders رو توی خلیج نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trafford education authority has received about £13 million in the past two years to help it reorganise and improve its schools.
[ترجمه گوگل]اداره آموزش ترافورد در دو سال گذشته حدود 13 میلیون پوند برای کمک به سازماندهی مجدد و بهبود مدارس خود دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]Trafford در طی دو سال گذشته حدود ۱۳ میلیون پوند برای کمک به سازماندهی مجدد و بهبود مدارس خود دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you find this happening to your elderly parent, try to help her to reorganise her eating habits.
[ترجمه گوگل]اگر متوجه شدید که این اتفاق برای والدین سالخورده شما می افتد، سعی کنید به او کمک کنید تا عادات غذایی خود را سازماندهی کند
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق برای پدر و مادر مسن شما می افتد، سعی کنید به او کمک کنید که عادات غذایی خود را مجددا سازماندهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The international community is now charged with thinking about how to reorganise the financial sector and minimise the risk of similar catastrophe in the future.
[ترجمه گوگل]جامعه بین‌المللی اکنون به فکر چگونگی سازماندهی مجدد بخش مالی و به حداقل رساندن خطر فاجعه مشابه در آینده است
[ترجمه ترگمان]جامعه بین الملل در حال حاضر به تفکر درباره نحوه سازماندهی مجدد بخش مالی و به حداقل رساندن خطر وقوع فاجعه مشابه در آینده متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beyond that, Chinese newspapers report that a broad restructuring is in the offing, which would reorganise the industry into four state-controlled giants.
[ترجمه گوگل]فراتر از آن، روزنامه های چینی گزارش می دهند که یک تجدید ساختار گسترده در راه است که صنعت را به چهار غول تحت کنترل دولت سازماندهی مجدد می کند
[ترجمه ترگمان]فراتر از آن، روزنامه های چین گزارش می دهند که بازسازی گسترده ای در آینده وجود دارد که این صنعت را مجددا به چهار غول با کنترل دولت تقسیم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All the best experimental results from science make you question your prejudices, beliefs and values, reorganise your thoughts, and bin a few models.
[ترجمه گوگل]تمام بهترین نتایج تجربی از علم باعث می شود که شما پیشداوری ها، باورها و ارزش های خود را زیر سوال ببرید، افکار خود را سازماندهی کنید و چند مدل را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]تمام بهترین نتایج تجربی از علم، شما را در مورد عقاید، باورها و ارزش های خود، سازماندهی مجدد افکار تان، و بن چند مدل قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many local officials will be tempted to maintain their lobbying operations, even if they have to reorganise them as companies.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات محلی وسوسه می شوند که عملیات لابی خود را حفظ کنند، حتی اگر مجبور شوند آنها را به عنوان شرکت سازماندهی مجدد کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات محلی وسوسه خواهند شد تا اعمال نفوذ خود را حفظ کنند، حتی اگر آن ها باید آن ها را به عنوان شرکت مجددا سازماندهی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rearrange, organize again (also reorganize)

پیشنهاد کاربران

بپرس