1. a nun's renunciation of worldly wealth
ترک مال دنیا توسط یک راهبه
2. The talks were dependent on a renunciation of terrorism.
[ترجمه گوگل]گفت و گوها به دست کشیدن از تروریسم بستگی داشت
[ترجمه ترگمان]این گفتگوها به چشم پوشی از تروریسم وابسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Gandhi exemplified the virtues of renunciation, asceticism and restraint.
[ترجمه گوگل]گاندی فضایل انکار، زهد و خویشتن داری را مثال زد
[ترجمه ترگمان]گاندی نمونه ای از فضایل کشیدن، ریاضت و خودداری را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His renunciation also rested upon a dubious legal sentence of 120 a punitive measure against King John by Philip Augustus.
[ترجمه گوگل]انصراف او همچنین بر اساس حکم قانونی مشکوک 120 تنبیهی فیلیپ آگوستوس علیه شاه جان بود
[ترجمه ترگمان]چشم پوشی او نیز به حکم قانونی مشکوک ۱۲۰ یک اقدام تنبیهی علیه شاه جان به وسیله فیلیپ آوگوستوس تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I learn about the beauty of austerity and renunciation.
[ترجمه گوگل]من از زیبایی ریاضت و کناره گیری یاد می کنم
[ترجمه ترگمان]من در مورد زیبایی ریاضت اقتصادی و چشم پوشی از آن یاد می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The agreement depends on their renunciation of violence.
[ترجمه گوگل]این توافق به دست کشیدن آنها از خشونت بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این توافق به چشم پوشی آن ها از خشونت بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A renunciation of Oliver and a declaration of true love for Miranda herself?
[ترجمه گوگل]چشم پوشی از الیور و اعلام عشق واقعی به خود میراندا؟
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از یک اظهار عشق به الیور و یک اظهار عشق حقیقی برای میراندا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This has to be quenched by detachment and renunciation.
[ترجمه گوگل]این باید با جدایی و چشم پوشی از بین برود
[ترجمه ترگمان]این باید با گذشت واحد و گذشت خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The renunciation of any attempt to tax was at once cause and symptom of the state's demise.
[ترجمه گوگل]چشم پوشی از هرگونه تلاش برای مالیات در آن واحد علت و نشانه نابودی دولت بود
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از هرگونه کوششی برای مالیات، علت و نشانه مرگ دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Desirelessness, or Hindu renunciation, it has been argued, leads to personal indifference and passivity and national poverty and stagnation.
[ترجمه گوگل]استدلال شده است که ناخواسته یا انکار هندوها به بی تفاوتی و انفعال شخصی و فقر و رکود ملی منجر می شود
[ترجمه ترگمان]استدلال شده است که Desirelessness، یا انصراف از هندو، منجر به بی تفاوتی و بی تفاوتی شخصی و رکود و رکود ملی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Maggie will carry even renunciation to dramatic extremes.
[ترجمه گوگل]مگی حتی انکار را به افراط دراماتیک خواهد برد
[ترجمه ترگمان] حتی \"مگی\" هم خودش رو به حد افراط میبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Probably Sukarno's renunciation of non-cooperation did ensure a less severe fate for him.
[ترجمه گوگل]احتمالاً انصراف سوکارنو از عدم همکاری، سرنوشت کمتر سختی را برای او تضمین کرد
[ترجمه ترگمان]احتمالا چشم پوشی s از عدم هم کاری، سرنوشت severe برای او را تضمین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All things hinge upon your hearty renunciation of everything which you are aware does not lead to God.
[ترجمه گوگل]همه چیز منوط به چشم پوشی قلبی شما از هر چیزی است که می دانید به خدا منتهی نمی شود
[ترجمه ترگمان]همه چیز به خاطر renunciation از هر چیزی که شما از آن آگاه باشید، به خدا نخواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He made a renunciation of his chairmanship.
15. It is a lesson in renunciation which I suppose I ought to learn at this season.
[ترجمه گوگل]این درسی در کنار گذاشتن است که فکر می کنم باید در این فصل یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]این درسی است که فکر می کنم باید در این فصل درس یاد بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید