اسم ( noun )
• : تعریف: a periodic payment made by a tenant to an owner of property for the right to occupy or use that property.
• مترادف: rental
• مترادف: rental
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rents, renting, rented
حالات: rents, renting, rented
• (1) تعریف: to occupy or use (property) belonging to another in exchange for payment.
• مترادف: lease, let, tenant
• مشابه: occupy, sublease
• مترادف: lease, let, tenant
• مشابه: occupy, sublease
• (2) تعریف: to grant use of (one's property) in exchange for payment.
• مترادف: lease, let
• مشابه: hack, sublease, sublet
• مترادف: lease, let
• مشابه: hack, sublease, sublet
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: rentable (adj.), rentability (n.)
عبارات: for rent
مشتقات: rentable (adj.), rentability (n.)
عبارات: for rent
• (1) تعریف: to be offered for rent.
• مترادف: lease, let
• مشابه: go
• مترادف: lease, let
• مشابه: go
- The room rents for two hundred dollars a month.
[ترجمه Azam] اجارههای اتاق هر ماه دویست دلار است|
[ترجمه حمیدرضا بالیده] اجاره اتاق برای دویست دلار در ماه.|
[ترجمه نرگس] اجاره ی ماهیانه ی هر اتاق دویست دلار است|
[ترجمه Kos@r] برای اجاره کردن یک اتاق در یک ماه 200$ لازم است|
[ترجمه ناشناس] اتاق برای یک ماه دویست دلار اجاره می شود|
[ترجمه min yoongi] اجاره اتاق دویست دلار در ماه است.|
[ترجمه النا ذوقی] کرایه اتاق بیش از دویست دلار در ماه اجاره خواهد گرفت|
[ترجمه پارسا از تهران] اجاره های اتاق در ماه دویست هزار دلار است|
[ترجمه گوگل] این اتاق ماهیانه دویست دلار اجاره می کند[ترجمه ترگمان] کرایه اتاق بیش از دویست دلار اجاره خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to occupy rented quarters.
• مترادف: lease, let, tenant
• مشابه: room
• مترادف: lease, let, tenant
• مشابه: room
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an opening resulting from a tear, slit, or cut.
• مترادف: cleft, fissure, fracture, gap, rift, rip, split, tear
• مشابه: chasm, snag
• مترادف: cleft, fissure, fracture, gap, rift, rip, split, tear
• مشابه: chasm, snag
• (2) تعریف: a break in relations, as between nations or persons.
• مترادف: breach, break, rift, rupture, split
• مترادف: breach, break, rift, rupture, split
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of rend.