renowned

/rəˈnaʊnd//rɪˈnaʊnd/

بلند آوازه، نیک نام، پرآوازه، مشهور، معروف، نامدار، نامور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: widely known and acclaimed; famous.
مترادف: acclaimed, celebrated, distinguished, eminent, famous, illustrious, prominent
متضاد: unknown, unrenowned
مشابه: familiar, name, notable, noted, popular, prestigious, public, well-known

- We were fortunate to have a renowned author speak at our graduation.
[ترجمه Esmaeil] ما خوش شانس بودیم که نویسنده ی مشهوری داشتیم [که] در جشن فارغ التحصیلیمان صحبت کند
|
[ترجمه گوگل] ما خوش شانس بودیم که یک نویسنده مشهور در جشن فارغ التحصیلی خود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] ما خوش شانس بودیم که نویسنده مشهوری در مراسم فارغ التحصیلی خود صحبت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant serves excellent steaks, but it is mainly renowned for its seafood dishes.
[ترجمه گوگل] این رستوران استیک های عالی سرو می کند، اما عمدتاً به خاطر غذاهای دریایی اش مشهور است
[ترجمه ترگمان] این رستوران استیک عالی را سرو می کند اما عمدتا برای غذاهای دریایی آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the renowned amir arsalan decapitated him with one blow
امیر ارسلان نامدار با یک ضربه سر او را از تن جدا کرد.

2. the renowned amir arsalan drew the sword out of the sheath
امیر ارسلان نامدار شمشیر از غلاف درکشید.

3. The French are renowned for their cooking.
[ترجمه زهرا] فرانسوی ها به دست پختشان معروفند
|
[ترجمه گوگل]فرانسوی ها به خاطر آشپزی خود مشهور هستند
[ترجمه ترگمان]فرانسوی ها برای پخت وپز مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Builders are renowned for wolf-whistling at any woman who walks by.
[ترجمه گوگل]سازندگان به خاطر سوت زدن گرگ برای هر زنی که از کنار آن رد می شود مشهور هستند
[ترجمه ترگمان]طراحان به خاطر سوت زدن به هر زنی که از کنارش رد می شوند مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This stretch of the river is renowned for its good fishing.
[ترجمه گوگل]این بخش از رودخانه به دلیل ماهیگیری خوب خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]این قسمت از رودخانه به خاطر ماهی گیری خوب آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is one of the world's renowned writers.
[ترجمه گوگل]او یکی از نویسندگان مطرح جهان است
[ترجمه ترگمان]او یکی از نویسندگان مشهور دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was one of Australia's most distinguished artists, renowned for his portraits, landscapes and nudes.
[ترجمه گوگل]او یکی از برجسته‌ترین هنرمندان استرالیا بود که به خاطر پرتره‌ها، مناظر و برهنه‌هایش شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او یکی از برجسته ترین هنرمندان استرالیا بود که به خاطر پرتره ها، مناظر و تصویرهای لخت مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chelsea Harbour is renowned for its fashionable restaurants.
[ترجمه گوگل]بندر چلسی به خاطر رستوران های شیک خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]بندر چلسی برای رستوران های مد روز معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was renowned for her eloquence and beauty.
[ترجمه گوگل]او به فصاحت و زیبایی شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فصاحت و زیبایی او مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Marco Polo is a renowned explorer/is renowned as an explorer.
[ترجمه گوگل]مارکوپولو یک کاوشگر مشهور است / به عنوان یک کاوشگر مشهور است
[ترجمه ترگمان]مارکو پولو یک کاشف مشهور است و به عنوان کاشف مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Neither nation is renowned for turning the other cheek.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از ملت ها به چرخاندن گونه دیگر مشهور نیستند
[ترجمه ترگمان]هیچ کشوری برای تبدیل گونه دیگر مشهور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The British are renowned as a nation of dog lovers.
[ترجمه گوگل]بریتانیایی ها به عنوان ملتی از دوستداران سگ مشهور هستند
[ترجمه ترگمان]انگلیسی ها به عنوان یک ملت عاشق سگ مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's renowned as the fount of all knowledge on the disease.
[ترجمه گوگل]او به عنوان منبع همه دانش در مورد این بیماری مشهور است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان سرچشمه همه دانش در مورد این بیماری مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The area is renowned for its Romanesque churches.
[ترجمه گوگل]این منطقه به خاطر کلیساهای رومی خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]این ناحیه برای کلیساهای رومی خود مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. British politicians are not renowned for their chic.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران بریتانیایی به شیک بودن شهرت ندارند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران بریتانیایی برای پوشیدن لباس های شیک خود مشهور نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• famous, well-known, prominent
someone who is renowned is famous or well-known.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She is a renowned scientist in her field.
A discussion about famous artists might include the statement, “Van Gogh is a renowned painter. ”
Someone might say, “This restaurant is renowned for its delicious seafood dishes. ”
مشهور. معروف. پرآوازه. سرشناس
مثال:
Consider the renowned sentence of Commander of the Faithful [Imam Ali ( pbuh ) ], “If the people had not come to me and supporters had not exhausted their arguments … I would have cast the rope of the Caliphate on its own shoulders” ( Nahj al - Balaghah, sermon 3 )
...
[مشاهده متن کامل]

ملاحظه کنید جمله مشهور {معروف و پر آوازه} امیرالمومنین، امام علی {ع} را : اگر مردم نزد من نمی آمدند و هواداران حجت را بر من تمام نمی کردند. . . من ریسمان خلافت را بر شانه های خودش می انداختم. {نهج البلاغه - خطبه ۳}

Ancient Mexican culture is renowned for its architecture
معانی دیگر renowned ( adj ) = سرشناس، نامور، نام آور، ، نامدار، افسانه ای
examples:
1 - The region is renowned for its outstanding natural beauty.
این منطقه به دلیل زیبایی طبیعی عالی اش مشهور است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Marco Polo is a renowned explorer/is renowned as an explorer.
مارکوپولو یک کاوشگر ( جهانگرد ) مشهور است/به عنوان یک کاوشگر مشهور است.
3 - One feels the author has a special love for his most renowned creations.
احساس می شود نویسنده عشق خاصی به معروف ترین آثار خود دارد.
4 - the renowned conductor made a guest appearance at the concert.
رهبر ( ارکستر ) معروف در این کنسرت به عنوان مهمان ظاهر شد ( حضور یافت ) .

renowned ( adj ) = celebrated ( adj )
به معناهای:مشهور، معروف، پرآوازه، نامی
Renowned : نامدار - خوش نام - پر آوازه - برجسته
Notorious : بدنام - شناخته شده به دلیلی بد
معروف
مشهور
نامدار

بپرس