renegotiation

/ˌrinɪˌɡoʃiˈeɪʃən//ˌrinɪˌɡoʃiˈeɪʃən/

مذاکره مجدد

جمله های نمونه

1. The TV rights contract came up for renegotiation in 198
[ترجمه گوگل]قرارداد حق پخش تلویزیونی در سال 198 مورد مذاکره مجدد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]قرارداد حقوق تلویزیونی در ۱۹۸ مورد مذاکره مجدد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Deviation is managed and progressively denied by continual renegotiation of the social reality against which it is set off.
[ترجمه گوگل]انحراف با مذاکره مجدد مستمر در مورد واقعیت اجتماعی که در برابر آن قرار گرفته مدیریت می شود و به تدریج انکار می شود
[ترجمه ترگمان]deviation به طور تدریجی توسط مذاکره مجدد دایمی از واقعیت اجتماعی که در آن تنظیم شده است رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Abreu's strategies appear to rule out such renegotiation possibilities - an agreement is made once and for all and can never be reopened.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که استراتژی های آبرو چنین احتمالات مذاکره مجدد را رد می کند - یک توافق یک بار برای همیشه انجام می شود و هرگز نمی تواند بازگشایی شود
[ترجمه ترگمان]استراتژی های Abreu به نظر می رسد که احتمال این مذاکره مجدد را رد می کنند - یک توافق یکبار و برای همیشه انجام می شود و هرگز نمی تواند بازگشایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their ten-year water rights are up for renegotiation in 199 and will be affected by the drought.
[ترجمه گوگل]حق آب ده ساله آنها در سال 199 مورد مذاکره مجدد قرار گرفته و تحت تأثیر خشکسالی قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]حقوق ۱۰ ساله آن ها در ۱۹۹ مورد برای ۱۹۹ مورد است و تحت تاثیر خشکسالی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pilots' contract opens for renegotiation in May and the flight attendants' in January 199
[ترجمه گوگل]قرارداد خلبانان برای مذاکره مجدد در ماه مه و مهمانداران در ژانویه 199 باز می شود
[ترجمه ترگمان]قرارداد خلبانان برای مذاکره مجدد در ماه مه و خدمه پرواز در ماه ژانویه ۱۹۹ بار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He kept it except that the renegotiation proved to be nothing like as "fundamental" as many hoped.
[ترجمه گوگل]او آن را حفظ کرد، جز اینکه ثابت شد که مذاکره مجدد آنطور که بسیاری امیدوار بودند «بنیادی» نبود
[ترجمه ترگمان]او این کار را ادامه داد، به جز اینکه ثابت شد که مذاکره دوباره چیزی مانند \"بنیادی\" نیست که خیلی ها امیدوار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Government initiatives at facilitating renegotiation therefore make a lot of sense.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ابتکارات دولت در تسهیل مذاکره مجدد بسیار منطقی است
[ترجمه ترگمان]اقدامات دولت در تسهیل مذاکره دوباره مفهوم زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She asked in effect for a renegotiation of the terms of the UK membership of the Community.
[ترجمه گوگل]او در عمل خواستار مذاکره مجدد در مورد شرایط عضویت بریتانیا در انجمن شد
[ترجمه ترگمان]او در مورد بحث در مورد شرایط عضویت بریتانیا در جامعه پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Chris had a renegotiation clause in his contract if he met a certain number of appearances, " Gill said.
[ترجمه گوگل]گیل گفت: «کریس در صورتی که تعداد مشخصی از بازی ها را انجام دهد، در قراردادش یک بند مذاکره مجدد داشت
[ترجمه ترگمان]گیل گفت: \" اگر کریس در قرارداد خود با تعدادی از ظواهر آشنا شود، کریس یک شرط مذاکره مجدد داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There will be some renegotiation of the bailout conditions, but it was not on the summit agenda.
[ترجمه گوگل]در مورد شرایط کمک مالی مذاکرات مجددی صورت خواهد گرفت، اما در دستور کار اجلاس سران قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]مذاکره مجدد در مورد شرایط نجات مطرح خواهد شد، اما در دستور کار اجلاس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. President Hollande rejected any renegotiation to satisfy Mr Cameron's demands.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور اولاند هرگونه مذاکره مجدد برای برآوردن خواسته های آقای کامرون را رد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هلند هرگونه مذاکره برای برآورده کردن خواسته های آقای کامرون را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dimitrakopoulos says it is the first move in what could be a protracted renegotiation between Greece and the EU.
[ترجمه گوگل]دیمیتراکوپولوس می گوید که این اولین اقدام در مورد مذاکره مجدد طولانی مدت بین یونان و اتحادیه اروپا است
[ترجمه ترگمان]Dimitrakopoulos می گوید این اولین حرکت در چیزی است که می تواند یک مذاکره مجدد طولانی میان یونان و اتحادیه اروپا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's critical of what he calls an endless discussion and renegotiation of particular points.
[ترجمه گوگل]او نسبت به چیزی که او آن را بحث بی پایان و مذاکره مجدد درباره نکات خاص می نامد انتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]او از آنچه که او یک بحث بی پایان و مذاکره مجدد در مورد نکات خاص می نامد، انتقاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During protest rallies they have called vaguely for a renegotiation of the stand-by agreement, although many Icelanders fear that such a move would further destabilise the economy.
[ترجمه گوگل]در طول تظاهرات اعتراضی، آنها به طور مبهم خواستار مذاکره مجدد در مورد توافقنامه آماده به کار شده اند، اگرچه بسیاری از ایسلندی ها نگرانند که چنین اقدامی باعث بی ثباتی بیشتر اقتصاد شود
[ترجمه ترگمان]در طول تظاهرات اعتراضی، آن ها به طور مبهم خواستار مذاکره مجدد در مورد توافق با توافق شدند، اگرچه بسیاری از اهالی ایسلند از این ترس دارند که چنین حرکتی منجر به بی ثباتی بیشتر در اقتصاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• additional negotiation, repeated settlement through bargaining or discussion

پیشنهاد کاربران

بپرس