remunerative

/riˈmjuːnərətɪv//rɪˈmjuːnərətɪv/

معنی: پاداشی
معانی دیگر: سودبخش، سودآور، پرفایده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: remuneratively (adv.), remunerativeness (n.)
• : تعریف: providing or likely to provide payment or reward; profitable.
مشابه: lucrative, profitable

- The work is not highly remunerative, but it is satisfying.
[ترجمه گوگل] کار چندان پردرآمد نیست، اما رضایت بخش است
[ترجمه ترگمان] کار به شدت remunerative نیست، اما رضایت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Writing proved to be more remunerative than teaching.
[ترجمه گوگل]ثابت شد که نوشتن بیشتر از تدریس سودمند است
[ترجمه ترگمان]نوشتن ثابت شد که remunerative از تدریس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A doctor advised her to seek remunerative employment.
[ترجمه گوگل]یک دکتر به او توصیه کرد که به دنبال شغل با درآمد باشد
[ترجمه ترگمان]یک پزشک به او توصیه کرد که به دنبال شغل پردرآمد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Charity work is not very remunerative.
[ترجمه گوگل]کار خیریه چندان سودآور نیست
[ترجمه ترگمان]کار خیریه خیلی remunerative نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I should have thought veterinary surgery was reasonably remunerative.
[ترجمه گوگل]من باید فکر می کردم که جراحی دامپزشکی نسبتاً سودآور است
[ترجمه ترگمان]من باید فکر می کردم که این عمل به نحو منطقی پاداشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It could have been quite remunerative.
[ترجمه گوگل]می توانست کاملاً سودآور باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن بود پاداشی در کار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only when work is optional, highly remunerative, or competitive with male labor does it threaten ideal motherhood.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که کار اختیاری، بسیار پردرآمد یا رقابتی با کار مردانه باشد، مادری ایده آل را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که کار اختیاری است، شدیدا پاداشی است، یا رقابت با نیروی کار مرد می تواند مادر شدن ایده آل را تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Meirion desperately needed more remunerative work and was on the point of leaving his home town.
[ترجمه گوگل]میریون به شدت به کار پردرآمد بیشتری نیاز داشت و در آستانه ترک شهر خود بود
[ترجمه ترگمان]Meirion به شدت به کار remunerative نیاز داشت و می خواست شهر زادگاهش را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poverty arises because of the lack of remunerative and secure forms of employment.
[ترجمه گوگل]فقر به دلیل فقدان اشکال شغلی پردرآمد و مطمئن به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]فقر به دلیل عدم وجود اشکال مالی و امنیت شغلی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is in a very remunerative job.
[ترجمه گوگل]او در یک شغل بسیار پردرآمد است
[ترجمه ترگمان]او شغل بسیار remunerative دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is it necessary to decide between remunerative work and meaningful work?
[ترجمه گوگل]آیا باید بین کار پردرآمد و کار معنادار تصمیم گرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا لازم است که بین کار و کار پر سود تصمیم بگیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The most remunerative choice, you fear, may not be the most meaningful and the most satisfying.
[ترجمه گوگل]پردرآمدترین انتخاب، می ترسید، ممکن است پرمعنی ترین و رضایت بخش ترین انتخاب نباشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، The گزینه ممکن است the و most ترین گزینه نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An effective remunerative impellent mechanism can harmonize the target of managers with that of stock holders and make managers realize the enterprises maximized value.
[ترجمه گوگل]یک مکانیسم موثر پاداشی می تواند هدف مدیران را با سهامداران هماهنگ کند و مدیران را وادار کند که ارزش شرکت را به حداکثر برسانند
[ترجمه ترگمان]یک مکانیزم impellent موثر می تواند هدف مدیران را با صاحبان سهام هماهنگ کند و باعث شود که مدیران ارزش شرکت را به حداکثر برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is prepared to make a living by accepting any remunerative chore.
[ترجمه گوگل]او آماده است تا با پذیرفتن هر کار پاداشی امرار معاش کند
[ترجمه ترگمان]او آماده است تا با پذیرفتن هر کار remunerative remunerative، زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But sometimes you can upgrade real estate by building a more remunerative type as permitted, or by going to city hall to get the land rezoned for a higher type of use .
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات می‌توانید با ساختن نوع سودمندتر طبق مجوز، یا با رفتن به شهرداری برای تغییر مساحت زمین برای نوع کاربری بالاتر، املاک و مستغلات را ارتقا دهید
[ترجمه ترگمان]اما گاهی اوقات شما می توانید با ساخت یک نوع remunerative و یا با رفتن به سالن شهرداری، املاک و مستغلات را به یک نوع کاربری بالاتر ارتقا دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاداشی (صفت)
remunerative

انگلیسی به انگلیسی

• profitable, lucrative, earning money
a remunerative job or task is one which you are paid for; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پول ساز، نان و آب دار
پردرآمد ( در امور کاری و سرمایه گذاری )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : remunerate
اسم ( noun ) : remuneration
صفت ( adjective ) : remunerative
قید ( adverb ) : _
سود دهی

بپرس