remuneration

/rəˌmjuːnəˈreɪʃn̩//rɪˌmjuːnəˈreɪʃn̩/

معنی: اجر، پرداخت، پاداش، سزا
معانی دیگر: پاداش دهی، سزادهی، مزدپردازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of paying, rewarding, or compensating.
مشابه: outlay

(2) تعریف: pay, reward, or compensation.
مشابه: earnings, hire, outlay, reward, stipend

- He works hard, but his job requires only low-level skill and he therefore receives little remuneration.
[ترجمه گوگل] او سخت کار می کند، اما شغل او فقط به مهارت های سطح پایین نیاز دارد و بنابراین دستمزد کمی دریافت می کند
[ترجمه ترگمان] او سخت کار می کند، اما شغلش به مهارت سطح پایین نیاز دارد و بنابراین پاداش کمی دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Generous remuneration packages are often attached to overseas postings.
[ترجمه گوگل]بسته های پاداش سخاوتمندانه اغلب به پست های خارج از کشور پیوست می شود
[ترجمه ترگمان]بسته های پاداش سخاوتمندانه اغلب به پست های خارجی متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They demanded adequate remuneration for their work.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان دستمزد مناسب برای کار خود بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار غرامت کافی برای کارشان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He received a generous remuneration for his services.
[ترجمه گوگل]او برای خدمات خود پاداش سخاوتمندانه ای دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او بابت خدمات خود پاداش سخاوتمندانه ای دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Remuneration planning remains an activity of growing importance for search firms such as Tyzack, as companies agglomerate and national compensation characteristics clash.
[ترجمه گوگل]برنامه‌ریزی دستمزد همچنان برای شرکت‌های جست‌وجو مانند تایزاک، فعالیتی است که اهمیت فزاینده‌ای دارد، زیرا شرکت‌ها تجمع می‌کنند و ویژگی‌های غرامت ملی با هم برخورد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی Remuneration به عنوان فعالیتی از اهمیت فزاینده برای شرکت های جستجو مانند Tyzack، به عنوان شرکت هایی که agglomerate و ویژگی های جبران خسارت ملی درگیر هستند، باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Remuneration offered to children in parish church choirs is usually at the level of pocket money.
[ترجمه گوگل]دستمزد ارائه شده به کودکان در گروه های کر کلیسای محله معمولاً در سطح پول جیبی است
[ترجمه ترگمان]Remuneration که به کودکان در گروه همسرایان کلیسای بخش تعلق می گیرد معمولا در سطح پول توجیبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Director of remuneration and personnel systems, Safeway.
[ترجمه گوگل]مدیر سیستم های پاداش و پرسنل، Safeway
[ترجمه ترگمان]Safeway مدیر پاداش و سیستم های پرسنلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Overall the characteristics of the remuneration scheme were shown to exert more consistent effects than were individuals' personal characteristics.
[ترجمه گوگل]به طور کلی مشخص شد که ویژگی‌های طرح پاداش نسبت به ویژگی‌های شخصی افراد تأثیرات ثابت‌تری دارند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، ویژگی های طرح پاداش برای اعمال بیش از حد ثابت نسبت به ویژگی های شخصی افراد نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. High remuneration, excellent prospects and an immediate cash bonus await the successful applicant who will present himself at twelve noon today.
[ترجمه گوگل]دستمزد بالا، چشم انداز عالی و پاداش نقدی فوری در انتظار متقاضی موفقی است که امروز ساعت دوازده ظهر خود را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]پاداش بالا، چشم انداز عالی و پاداش نقدی فوری در انتظار متقاضی موفق که امروز ظهر را در ظهر حاضر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fair remuneration for the workforce.
[ترجمه گوگل]دستمزد منصفانه برای نیروی کار
[ترجمه ترگمان]پاداش منصفانه برای نیروی کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Petitions to the Admiralty for remuneration for his discovery brought nothing.
[ترجمه گوگل]درخواست به دریاسالاری برای دریافت پاداش برای کشف او چیزی به همراه نداشت
[ترجمه ترگمان]از طرف وزارت دریاداری به بهای پاداش برای کشف خود هیچ چیز نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not only was John Barnesley's remuneration as bailiff of Hartlebury omitted, he was credited with no landed income at all.
[ترجمه گوگل]نه تنها دستمزد جان بارنزلی به عنوان ضابط دادگستری هارتلبری حذف شد، بلکه به هیچ وجه درآمد زمینی نیز برای او قائل نشد
[ترجمه ترگمان]نه تنها پاداش جان Barnesley به عنوان مباشر of حذف شد، نه درآمد خشکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As for its chief executive's remuneration, that should be a matter for market forces.
[ترجمه گوگل]در مورد دستمزد مدیر اجرایی آن، این موضوع باید به نیروهای بازار مربوط باشد
[ترجمه ترگمان]در مورد پاداش اجرایی ارشد آن، این باید موضوعی برای نیروهای بازار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Advertisements for Harvard dealers pointed out demurely that remuneration was no obstacle for the right person.
[ترجمه گوگل]آگهی‌های فروشندگان هاروارد با احتیاط نشان می‌دهد که دستمزد هیچ مانعی برای شخص مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای فروشندگان هاروارد نشان داد که پاداش هیچ مانعی برای طرف راست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In return for some caretaking duties, we are offering a free flat and a small remuneration.
[ترجمه گوگل]در ازای برخی وظایف مراقبتی، ما یک آپارتمان رایگان و دستمزد کمی ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]در ازای بعضی از وظایف caretaking، ما یک آپارتمان رایگان و یک پاداش کوچک ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With current inflation most wage-earners or salaried employees have regular increases in basic remuneration.
[ترجمه گوگل]با تورم فعلی، بیشتر حقوق بگیران یا کارمندان حقوق بگیر افزایش منظمی در حقوق پایه دارند
[ترجمه ترگمان]با تورم فعلی، اغلب کارگران حقوق بگیر و یا کارکنان حقوق بگیر مرتبا در پاداش اولیه افزایش پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجر (اسم)
award, reward, wage, remuneration, defrayal, punishment

پرداخت (اسم)
finish, expenditure, settlement, emolument, pay, remuneration, polish, burnish, payment, fee, disbursement, outlay, hire, payoff, remittance, remitment

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

سزا (اسم)
requital, retribution, reward, remuneration, punishment

انگلیسی به انگلیسی

• payment, compensation, reimbursement
remuneration is the payment that is made to someone for work they have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

حق العمل، کارمزد، دستمزد، مزد، پرداخت، حقوق، حق الزحمه
پاداش ( پاداش پیمانکار )
کارانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : remunerate
اسم ( noun ) : remuneration
صفت ( adjective ) : remunerative
قید ( adverb ) : _
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: money paid for work or a service.
🔍 مترادف: payment
💡 معادل فارسی: حق الزحمه، دستمزد
✅ مثال: They demanded adequate remuneration for their work.
remuneration
طرح های پاداش
اجرت المثل
پرداخته شده است
دستمزد ، اجرت انجام کار
در حسابداری قراردادهای نفت و گاز اگر بازپرداخت هزینه های پیمانکار مد نظر باشد آنگاه از واژه reimburse به معنای جبران کردن استفاده میشود اما اگر مقصود پاداش دادن به پیمانکار جهت سود ( سوای هزینه ها ) مد نظر باشد آنگاه از واژه remunerate به معنای پاداش دادن استفاده میشود.
پاداش.
سود.
بهره.
طرح تشویقی
حق الزحمه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس