remoteness


معنی: دوری
معانی دیگر: دوردستی

جمله های نمونه

1. His remoteness made her feel unloved.
[ترجمه گوگل]دوری او باعث شد که او احساس کند دوستش ندارد
[ترجمه ترگمان]remoteness او را دوست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The remoteness of the centres makes monitoring by welfare groups difficult.
[ترجمه گوگل]دور بودن مراکز، نظارت گروه های بهزیستی را با مشکل مواجه می کند
[ترجمه ترگمان]دور بودن این مراکز نظارت بر گروه های رفاه را دشوار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Geographical and transport remoteness make areas less accessible to friends, relatives, some tourists and businessmen.
[ترجمه گوگل]دورافتادگی جغرافیایی و حمل و نقل باعث می شود که مناطق برای دوستان، اقوام، برخی از گردشگران و تجار کمتر در دسترس باشند
[ترجمه ترگمان]دور کردن و نقل و نقل و نقل و نقل و حمل و نقل مناطق را کم تر در دسترس دوستان، خویشاوندان، برخی از توریست ها و بازرگانان قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The remoteness that tourists value has long been officially recognized in the mountains as an affliction.
[ترجمه گوگل]دورافتادگی که گردشگران برای آن ارزش قائل هستند مدتهاست که به طور رسمی در کوهستان به عنوان یک مصیبت شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]دور بودن این که ارزش توریست ها به طور رسمی در کوه ها به عنوان یک غم شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Taking advantage of its remoteness from the administrative centre of the Imperium they had enslaved the native inhabitants.
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از دوری آن از مرکز اداری امپراتوری، ساکنان بومی را به بردگی گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از دور بودن آن از مرکز اداری امپراطوری رم که ساکنان بومی آن را به بردگی گرفته بودند سو استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The popular perception of the remoteness and unimportance of asteroids was shattered by a visitor from outer space.
[ترجمه گوگل]تصور عمومی از دور بودن و بی اهمیت بودن سیارک ها توسط بازدیدکننده ای از فضای بیرونی درهم شکسته شد
[ترجمه ترگمان]حس عمومی بودن و ناچیز بودن خرده سیاره ها توسط یک مهمان از فضای بیرونی خرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But remoteness from the nearest exchange thwarted its efforts.
[ترجمه گوگل]اما دوری از نزدیکترین صرافی تلاش های آن را ناکام گذاشت
[ترجمه ترگمان]اما دوری از نزدیک ترین تبادل، تلاش های او را خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Remoteness of the rental date, there is looting and other possible hidden safety problems exist.
[ترجمه گوگل]دور بودن از تاریخ اجاره، غارت وجود دارد و سایر مشکلات امنیتی پنهان احتمالی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به تعویق انداختن تاریخ اجاره، غارت و دیگری مشکلات ایمنی مخفی ممکن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because of its remoteness and inaccessibility, Patagonia has always been, like Timbuktu or Shangri-la, a place of myths and legends.
[ترجمه گوگل]پاتاگونیا به دلیل دور بودن و غیرقابل دسترس بودن، مانند تیمبوکتو یا شانگری لا، همیشه محل اسطوره ها و افسانه ها بوده است
[ترجمه ترگمان]به دلیل دوری و عدم دسترسی آن، پاتاگونیا مانند Timbuktu یا (شنگری لا)، جایی از افسانه ها و افسانه ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The radio was the perfect cure remoteness of the Delta.
[ترجمه گوگل]رادیو بهترین درمان دوردست دلتا بود
[ترجمه ترگمان]رادیو بهترین درمان دوری از دلتا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Despite its remoteness, the museum attracted 79305 visitors in 199
[ترجمه گوگل]با وجود دورافتادگی، این موزه در سال 199 79305 بازدیدکننده را به خود جذب کرد
[ترجمه ترگمان]با وجود دوردست بودن آن، موزه بازدیدکنندگان ۷۹۳۰۵ را در ۱۹۹ فرد جذب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its development represents man's triumph over remoteness and a harsh landscape.
[ترجمه گوگل]توسعه آن نشان دهنده پیروزی انسان بر دوردستی و منظره خشن است
[ترجمه ترگمان]توسعه آن نشان دهنده پیروزی انسان نسبت به دور بودن و یک چشم انداز خشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The remoteness of this beautiful temple only makes it more appealing.
[ترجمه گوگل]دور بودن این معبد زیبا تنها آن را جذاب تر می کند
[ترجمه ترگمان]دور بودن این معبد زیبا فقط آن را جذاب تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In micrographics, a measure of the remoteness of the copy from the original material, the first microfilm representation being the first generation microfilm.
[ترجمه گوگل]در میکروگرافیک، معیاری برای دور بودن کپی از ماده اصلی، اولین نمایش میکروفیلم میکروفیلم نسل اول است
[ترجمه ترگمان]در micrographics، معیاری برای دور بودن نسخه از مطالب اصلی، اولین نمایش microfilm که اولین تولید microfilm بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوری (اسم)
distance, separation, dish, periodicity, grail, remoteness, improbability, inaccessibility, paten

تخصصی

[حقوق] رابطه بعید بین خلاف و زیان وارده (یا بین علت و معلول)
[ریاضیات] دوری

انگلیسی به انگلیسی

• distantness, state of being far away; seclusion, isolation; distantness in time or relation; aloofness, standoffishness

پیشنهاد کاربران

قابلیت پیشبینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : remoteness / remote
✅️ صفت ( adjective ) : remote
✅️ قید ( adverb ) : remotely
بُعد مسافت
دوری
دوری، عدم ارتباط

بپرس