صفت ( adjective )
حالات: remoter, remotest
مشتقات: remotely (adv.), remoteness (n.)
حالات: remoter, remotest
مشتقات: remotely (adv.), remoteness (n.)
• (1) تعریف: at a far distance in space or time.
• مترادف: distant, far, faraway, faroff
• متضاد: adjacent, close, immediate, near
• مشابه: exotic, foreign, outlandish, outlying, removed, standoffish, withdrawn
• مترادف: distant, far, faraway, faroff
• متضاد: adjacent, close, immediate, near
• مشابه: exotic, foreign, outlandish, outlying, removed, standoffish, withdrawn
- Do you think there may be life on remote planets?
[ترجمه پارسا تقوی] ایا فکرش را میکنید که ممکن است روزی در سیاره ای دور زندگی کنید ؟|
[ترجمه گوگل] به نظر شما ممکن است در سیارات دوردست حیات وجود داشته باشد؟[ترجمه ترگمان] آیا فکر می کنید ممکن است زندگی در سیارات دور افتاده وجود داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the remote past, dinosaurs walked the earth.
[ترجمه سمانه رستم پور] در گذشته های دور دایناسور ها در زمین راه می رفتند|
[ترجمه حسین بمانا] در گذشته های دور دایناسور ها بر روی زمین پا گذاشتند.|
[ترجمه niloo] در گذشته های دور، دایناسور ها روی کره زمین ( earth ) راه میرفتند منظور زندگی کردن روی کره زمین است.|
[ترجمه گوگل] در گذشته های دور، دایناسورها روی زمین راه می رفتند[ترجمه ترگمان] در گذشته، دایناسورها روی زمین قدم می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: secluded.
• مترادف: isolated, out-of-the-way, secluded, solitary
• متضاد: central
• مشابه: apart, desolate, godforsaken, lonely, withdrawn
• مترادف: isolated, out-of-the-way, secluded, solitary
• متضاد: central
• مشابه: apart, desolate, godforsaken, lonely, withdrawn
- We stayed in a remote village in the mountains.
[ترجمه گوگل] در روستایی دورافتاده در کوهستان ماندیم
[ترجمه ترگمان] ما در یک دهکده دور افتاده در کوه ها توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما در یک دهکده دور افتاده در کوه ها توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: distant in blood relationship.
• مترادف: distant
• متضاد: close, near
• مشابه: removed
• مترادف: distant
• متضاد: close, near
• مشابه: removed
- One of his remote ancestors came to America on the Mayflower.
[ترجمه گوگل] یکی از اجداد دوردست او در می فلاور به آمریکا آمد
[ترجمه ترگمان] یکی از اجداد دور افتاده او در the به آمریکا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یکی از اجداد دور افتاده او در the به آمریکا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: reserved in manner; aloof.
• مترادف: aloof, cool, distant, reserved, standoffish, withdrawn
• مشابه: apathetic, cold, indifferent, private, removed, unapproachable
• مترادف: aloof, cool, distant, reserved, standoffish, withdrawn
• مشابه: apathetic, cold, indifferent, private, removed, unapproachable
- He was a good father but somewhat remote with his children.
[ترجمه گوگل] او پدر خوبی بود اما با فرزندانش تا حدودی دور از دسترس بود
[ترجمه ترگمان] او پدر خوبی بود اما تا حدی با فرزندانش فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پدر خوبی بود اما تا حدی با فرزندانش فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: distracted or seemingly distracted from the people or business at hand.
• مترادف: distracted, faraway, spaced-out
• مشابه: abstracted, indifferent, preoccupied, removed
• مترادف: distracted, faraway, spaced-out
• مشابه: abstracted, indifferent, preoccupied, removed
- She remained remote throughout the meeting, and we wondered if anything was wrong.
[ترجمه گوگل] او در طول جلسه از راه دور باقی ماند و ما فکر کردیم که آیا مشکلی وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان] او در طول جلسه از نظر دور ماند و ما در این فکر بودیم که آیا اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در طول جلسه از نظر دور ماند و ما در این فکر بودیم که آیا اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: slight.
• مترادف: faint, outside, slender, slight, slim
• مشابه: feeble, meager, small, weak
• مترادف: faint, outside, slender, slight, slim
• مشابه: feeble, meager, small, weak
- I know I have only a remote chance of winning.
[ترجمه گوگل] می دانم که فقط شانس برنده شدن دارم
[ترجمه ترگمان] میدونم که فقط یه شانس خیلی دور و برا برنده شدن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میدونم که فقط یه شانس خیلی دور و برا برنده شدن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید