remonstrance

/rɪˈmɒnstrəns//rɪˈmɒnstrəns/

معنی: اعتراض، تعرض، سرزنش، نکوهش
معانی دیگر: بازخواست، شکایت، ملامت، تعر­، مخالفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of protesting or objecting.
مشابه: demur, objection

- She announced her decision and abruptly left the room, leaving him no opportunity for remonstrance.
[ترجمه گوگل] تصمیم خود را اعلام کرد و ناگهان اتاق را ترک کرد و فرصتی برای تظاهرات باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان] او تصمیمش را اعلام کرد و ناگهان از اتاق خارج شد و فرصتی برای سرزنش به او نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an expression of protest or objection.
مشابه: demur, demurrer, protest

جمله های نمونه

1. With this remonstrance, young Spitfire, whose real name was Susan Nipper, detached the child from her new friend by a wrench as if she were a tooth.
[ترجمه گوگل]با این اعتراض، اسپیت فایر جوان، که نام اصلی او سوزان نیپر بود، کودک را با آچاری از دوست جدیدش جدا کرد که انگار یک دندان است
[ترجمه ترگمان]با این سرزنش، جوان spitfire که اسم واقعی او سوزان nipper بود، بچه را با آچار از دوست تازه اش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sometimes Madame Magloire essayed a remonstrance in advance, but never at the time, nor afterwards.
[ترجمه گوگل]گاهی مادام مگلوآر پیشاپیش اعتراضی را مطرح می کرد، اما نه در آن زمان و نه پس از آن
[ترجمه ترگمان]گاهی مادام ماگلوار پیش از پیش ایراد می گرفت، اما نه در آن زمان و نه بعدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Abel needed no more remonstrance or persuasion.
[ترجمه گوگل]آقای هابیل دیگر نیازی به اعتراض یا متقاعد کردن نداشت
[ترجمه ترگمان]آقای ابل تا اندازه ای به سرزنش و تشویق نیازی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I eschewed upbraiding, I curtailed remonstrance.
[ترجمه گوگل]من از سرزنش پرهیز کردم، اعتراض را محدود کردم
[ترجمه ترگمان]از سرزنش کردن خودداری می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mrs. Peniston was at the moment inaccessible to remonstrance.
[ترجمه گوگل]خانم پنیستون در آن لحظه برای تظاهرات غیرقابل دسترس بود
[ترجمه ترگمان]خانم Peniston در حال حاضر در دسترس نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had abandoned all attempts at remonstrance with Thomas.
[ترجمه گوگل]او تمام تلاش‌هایش را برای تظاهرات با توماس کنار گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]او تمام تلاش خود را با سر تا ماس از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. M. Morrel felt that further resistance or remonstrance was useless.
[ترجمه گوگل]ام مورل احساس کرد که مقاومت یا اعتراض بیشتر بی فایده است
[ترجمه ترگمان]مسی و مو رل احساس کرد که مقاومت یا سرزنش بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her breathing became lighter as the girl saw the success of her remonstrance.
[ترجمه گوگل]وقتی دختر موفقیت تظاهراتش را دید، نفس‌هایش سبک‌تر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی دختر موفق شد به سرزنش او پی ببرد، تنفسش سبک تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Twenty four bours'notice is the absolute most polite time frame for cancellation without remonstrance.
[ترجمه گوگل]اعلامیه بیست و چهار بورسیه، مودبانه ترین چارچوب زمانی برای لغو بدون اعتراض است
[ترجمه ترگمان]بیست و چهار اخطار bours یک چارچوب زمانی بسیار مودبانه برای لغو بدون اعتراض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This time India has shown admirable forbearance. There has been remonstrance but no sabre-rattling.
[ترجمه گوگل]این بار هند بردباری قابل تحسینی از خود نشان داده است تظاهراتی وجود داشته است اما هیچ گونه تظاهراتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این بار ایندیا خویشتن داری بسیار خوبی نسبت به او نشان داده است نه، نه، نه، نه، نه sabre، نه sabre
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To her amazement, he spoke not a word of remonstrance.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب، او حتی یک کلمه اعتراضی به زبان نیاورد
[ترجمه ترگمان]با کمال تعجب، با لحنی سرزنش آمیز حرف نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Woodhouse's peculiarities and fidgetiness were sometimes provoking him to a rational remonstrance or sharp retort equally ill-bestowed.
[ترجمه گوگل]ویژگی های خاص و بی قراری آقای وودهاوس گاهی اوقات او را به اعتراض منطقی یا پاسخ تند و تیز به همان اندازه بد تحریک می کرد
[ترجمه ترگمان]خصوصیات آقای وودهاس و fidgetiness گاهی او را به اعتراض منطقی یا بد تعبیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتراض (اسم)
objection, animadversion, protest, defiance, protestation, exception, remonstrance

تعرض (اسم)
attack, offensive, disturbance, harassment, invasion, remonstrance

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

نکوهش (اسم)
reproof, criticism, remonstrance, remonstration

انگلیسی به انگلیسی

• expression of protest, statement of objection, statement of opposition
remonstrance is protest about a situation or a person's behaviour that you are trying to change or stop; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : remonstrate
✅️ اسم ( noun ) : remonstrance / remonstrant / remonstration
✅️ صفت ( adjective ) : remonstrant / remonstrative
✅️ قید ( adverb ) : remonstratively
اعتراض
تعرض

بپرس